^سناریو هانما^ پارت ۱
^سناریو هانما^ پارت ۱
(خوبب اول از همه اسمه من ا.ت هست من به نسبت توی یک خانواده ی بی پول زندگی میکنم ولی اونا ی دختره دیگرو بجایه من انتخاب کردن و الان وضعشون خیلی خوب شده و توی کانادا هستن و منم توی توکیو و من به عنوان یک خدمتکار ی مرد پولدار کارم میکنم تا بتونم واسه خودم پولی دربیارم)
امروز روز اوله کارم خوب ا.ت بزن بریم
وقتی وارد شدم خونش خونه نبود کاخخخ بودددد خودم ریختم پشمام موند ولی خوب خودمو جم کردم وارد شودم روی ی کاغذ نوشته شده بود صاحب این خونه شب میاد منم کارمو شروع کردم که ساعت ۱۱ شب شد که صاحبه برگشت منم از خستگی خوابم برد و واسش شام درست کرده بودم و خودم روی میز خوابم برد
*هانما*
بالاخره ماموریتم تموم شد و خیلی خسته بودم رفتم خونه که وقتی درو باز کردم دیدم ی دختره خیلی کاوایی روی میز خوابش برد و لباس خدمتکاری تنش بود یادم افتاد اون همونی بود که استخدامش کردم خیلی کیوت بود دلم میخواست بیبیم شه می خواستم همین الان بغلش کنم رفتم بیدارش کردم ولی بیدار نشد اروم پیشونیشو بوسیدم
که کم کم چشاشو باز کرد
👇👇👇👇👇👇👇👇
کپشن مهممممممم
سلام سلاممممم
این سناریو هانماست
البته برای من نیست و این نصف پارت اوله
اگه دوسداری بدونی چه اتفاقی در ادامه میوفته برو توی پیج هانماااا
می خوای با شخصیت های متنوع آشنا شی؟
پس سناریو رو بخونن
بهترین سناریو تاریخ
البته اگه جنبه نداری نخون
آیدیش:
https://wisgoon.com/anime_1098
(خوبب اول از همه اسمه من ا.ت هست من به نسبت توی یک خانواده ی بی پول زندگی میکنم ولی اونا ی دختره دیگرو بجایه من انتخاب کردن و الان وضعشون خیلی خوب شده و توی کانادا هستن و منم توی توکیو و من به عنوان یک خدمتکار ی مرد پولدار کارم میکنم تا بتونم واسه خودم پولی دربیارم)
امروز روز اوله کارم خوب ا.ت بزن بریم
وقتی وارد شدم خونش خونه نبود کاخخخ بودددد خودم ریختم پشمام موند ولی خوب خودمو جم کردم وارد شودم روی ی کاغذ نوشته شده بود صاحب این خونه شب میاد منم کارمو شروع کردم که ساعت ۱۱ شب شد که صاحبه برگشت منم از خستگی خوابم برد و واسش شام درست کرده بودم و خودم روی میز خوابم برد
*هانما*
بالاخره ماموریتم تموم شد و خیلی خسته بودم رفتم خونه که وقتی درو باز کردم دیدم ی دختره خیلی کاوایی روی میز خوابش برد و لباس خدمتکاری تنش بود یادم افتاد اون همونی بود که استخدامش کردم خیلی کیوت بود دلم میخواست بیبیم شه می خواستم همین الان بغلش کنم رفتم بیدارش کردم ولی بیدار نشد اروم پیشونیشو بوسیدم
که کم کم چشاشو باز کرد
👇👇👇👇👇👇👇👇
کپشن مهممممممم
سلام سلاممممم
این سناریو هانماست
البته برای من نیست و این نصف پارت اوله
اگه دوسداری بدونی چه اتفاقی در ادامه میوفته برو توی پیج هانماااا
می خوای با شخصیت های متنوع آشنا شی؟
پس سناریو رو بخونن
بهترین سناریو تاریخ
البته اگه جنبه نداری نخون
آیدیش:
https://wisgoon.com/anime_1098
۶.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.