فیک جونگ کوک پارت ۴۸ ( معشوقه) فصل ۲
میا: خب یادت نره چی بهت گفتم باید هویت.
ا.ت: میدونم باید جاسوسی ارباب رو برات کنم!
میا: آفرین دختر خوب!۲ روز دیگه میفرستمت خونه ی ارباب جونت..اگه الان بری شک میکنه..باید نظاهر کنیم که پلیسا تورو گرفتن و بعد فهمیدن بیگناهی و ولت کردن..حالا گمشین.
بعد رفت.لعنتی باورم نمیشه که مجبورم بخاطر جونگ کوک به ارباب خیانت کنم!..کمک جونگ کوک کردم و بعد داخل اتقی رفتیم که بهمون داده بودن...نمیدونم جونگ کوک چش بود سر خت دراز کشیده بود و همش گریه میکرد آخرش هم خوابش برد..منم بالاخره خوابم برد........صبح با سر و صدای بلندی مثل تفنگ از خواب پریدم...چه خبر شده؟!
ویو ارباب:
نمیدونستم چم شده فقط میدونستم که اعصابم خورده و حسی مثل دلتنگی دارم..حس میکردم یه چیزی کم دارم..یعنی من واقعا عاشق ا.ت شدم؟...ولی من عاشقش اوت دختر داخل خوابم هم هستم!..مگه میشه همزمان عاشق دونفر بود؟!...واقعا داشتم دیوونه میشدممم..رفتم پیش تهیونگ که کنار بقیه اعضا روی مبل نشسته بود..سرش داخل گوشیش بود و لبخند میزد...بدون اینکه بفهمه رفتم پیشش داشن نگاه فیلم ا.ت میکرد!..
ارباب: عه که یاد گرفتی از زن مردم فیلم میگیری!
تهیونگ:چی!نه نه این ا.ت نیست این خواهر دوقلوی ا.ت عه..
ارباب: اون وقت خواهر دوقلوش کی به دنیا اومد؟
تهیونگ:مگه نمیدونستی اون خواهر دوقلو داره..
بقیه اعضا هم حرفشو با سر تایید کردن😐
ارباب: واقعا فکر کردین من احمقمم😐مثلا من پسرعمویه ا.ت ام بعد میخواید منو گول بزنید😑
یهو همشون همزمان با کف دست زدن تو پیشونشون...
جیمین:آخ آخ آخ بچه راست میگه خوب..
ارباب: عه به من میگی بچه!
تهیونگ: آره باتوعه نینی کوچولو!
ارباب: عه حالا من شدم نینی کوچولو!نشونتون میدم...
جین:یااا بچمو اذیت نکنید..راست میگه دیگه کجاش بچس!
ارباب: آخه من بچه ی توعم😐
نامجون:نکنه میخوای پدر مادرت رو ترک کنی..
ارباب:حساب همتونو میرسمممم منو مسخره میکنیدددددد!
انقد همو دنبال کردیم که خسته روی مبل ولو شدیم..
ارباب: تهیونگ گوشیتو بده..
تهیونگ: چرا؟
ارباب: فیلم ا.ت.
تهیونگ: لطفا بزار بمونه🥺
ارباب: نمیشه الکی خودتو لوس نکن..
تهیونگ: بیا اصن نخواستم😒
خواستم فیلمو حذف کنم ولی قبلش برای خودم فرستادمش بعد حذفش کردم...
ارباب: من میخوابم..
تهیونگ: تو برو ما هم حسابی میرینیم تو خونت😁
ارباب:شب خوش.
رفتم داخل اتاقم و روی تخت ولو شدم.اهه چقد دلم برای ا.ت تنگ شده.یهو یاد فیلم افتادم.گوشیم رو درآوردم و فیلمو باز کردم.ظاهرا ا.ت خودش اشتباهی این فیلمو از خودش گرفته بود.لbش زخم شده بود و مثلا داشت داخل دوربین نگاش میکرد..نمیدونم چرا ولی یهو لbامو روی لbاش گذاشتم.شروع کردم به bوسیدن که یادم افتاد که این فقط یه فیلمه!به کاری که کردم خندم گرفت..مگه دیوونه شدم..
ا.ت: میدونم باید جاسوسی ارباب رو برات کنم!
میا: آفرین دختر خوب!۲ روز دیگه میفرستمت خونه ی ارباب جونت..اگه الان بری شک میکنه..باید نظاهر کنیم که پلیسا تورو گرفتن و بعد فهمیدن بیگناهی و ولت کردن..حالا گمشین.
بعد رفت.لعنتی باورم نمیشه که مجبورم بخاطر جونگ کوک به ارباب خیانت کنم!..کمک جونگ کوک کردم و بعد داخل اتقی رفتیم که بهمون داده بودن...نمیدونم جونگ کوک چش بود سر خت دراز کشیده بود و همش گریه میکرد آخرش هم خوابش برد..منم بالاخره خوابم برد........صبح با سر و صدای بلندی مثل تفنگ از خواب پریدم...چه خبر شده؟!
ویو ارباب:
نمیدونستم چم شده فقط میدونستم که اعصابم خورده و حسی مثل دلتنگی دارم..حس میکردم یه چیزی کم دارم..یعنی من واقعا عاشق ا.ت شدم؟...ولی من عاشقش اوت دختر داخل خوابم هم هستم!..مگه میشه همزمان عاشق دونفر بود؟!...واقعا داشتم دیوونه میشدممم..رفتم پیش تهیونگ که کنار بقیه اعضا روی مبل نشسته بود..سرش داخل گوشیش بود و لبخند میزد...بدون اینکه بفهمه رفتم پیشش داشن نگاه فیلم ا.ت میکرد!..
ارباب: عه که یاد گرفتی از زن مردم فیلم میگیری!
تهیونگ:چی!نه نه این ا.ت نیست این خواهر دوقلوی ا.ت عه..
ارباب: اون وقت خواهر دوقلوش کی به دنیا اومد؟
تهیونگ:مگه نمیدونستی اون خواهر دوقلو داره..
بقیه اعضا هم حرفشو با سر تایید کردن😐
ارباب: واقعا فکر کردین من احمقمم😐مثلا من پسرعمویه ا.ت ام بعد میخواید منو گول بزنید😑
یهو همشون همزمان با کف دست زدن تو پیشونشون...
جیمین:آخ آخ آخ بچه راست میگه خوب..
ارباب: عه به من میگی بچه!
تهیونگ: آره باتوعه نینی کوچولو!
ارباب: عه حالا من شدم نینی کوچولو!نشونتون میدم...
جین:یااا بچمو اذیت نکنید..راست میگه دیگه کجاش بچس!
ارباب: آخه من بچه ی توعم😐
نامجون:نکنه میخوای پدر مادرت رو ترک کنی..
ارباب:حساب همتونو میرسمممم منو مسخره میکنیدددددد!
انقد همو دنبال کردیم که خسته روی مبل ولو شدیم..
ارباب: تهیونگ گوشیتو بده..
تهیونگ: چرا؟
ارباب: فیلم ا.ت.
تهیونگ: لطفا بزار بمونه🥺
ارباب: نمیشه الکی خودتو لوس نکن..
تهیونگ: بیا اصن نخواستم😒
خواستم فیلمو حذف کنم ولی قبلش برای خودم فرستادمش بعد حذفش کردم...
ارباب: من میخوابم..
تهیونگ: تو برو ما هم حسابی میرینیم تو خونت😁
ارباب:شب خوش.
رفتم داخل اتاقم و روی تخت ولو شدم.اهه چقد دلم برای ا.ت تنگ شده.یهو یاد فیلم افتادم.گوشیم رو درآوردم و فیلمو باز کردم.ظاهرا ا.ت خودش اشتباهی این فیلمو از خودش گرفته بود.لbش زخم شده بود و مثلا داشت داخل دوربین نگاش میکرد..نمیدونم چرا ولی یهو لbامو روی لbاش گذاشتم.شروع کردم به bوسیدن که یادم افتاد که این فقط یه فیلمه!به کاری که کردم خندم گرفت..مگه دیوونه شدم..
۵.۳k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.