𝐏³⁶
𝐏³⁶
𝐅𝐚𝐤𝐞 𝐍𝐚𝐦𝐞:𝟕 𝐛𝐫𝐚𝐧𝐜𝐡𝐞𝐬 𝐫𝐞𝐝 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐟𝐚𝐝𝐞𝐝
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐬𝐨𝐨𝐡𝐲𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐣𝐢𝐰𝐨𝐧
𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 : 𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐉𝐢𝐲𝐨𝐨𝐧
=خدا مارا شبیه خود نساخت ، ما او را شبیه خود ساختیم ... ما تصور میکنیم که او موجودی شبیه ماست و دعاهای زمزمه وار ما را نمیشنود و به انچه آرزو میکنیم اهمیت نمیدهد =
قبل از شروع فیلم نانهی گفت :《من میرم اشپزخونه اب بخورم !》
جیوون :《من براتون میارم مادر جان ...》
نانهی :《نه خودم میرم مشکلی نیست ! سرم هم درد میکنه جعبه قرص هاتون کجاست ؟》
سوهیون :《توی اولین کشو زیر سومین کابینت !》
مادرش وارد آشپزخانه شده بود و من و سوهیون باهم گپ میزدیم ناگهان به یاد آوردم قرص های همسرم هم در همان جایی قرار داشت که مسکنی که مادرش میخواست بود ...
بدون اینکه به همسرم چیزی بگویم به سمت آشپزخانه رفتم !
مادرش رنگ پریده به جعبه قرص ها نگاه میکرد ...
رویش را سمتم برگرداند و گفت :《اینا همون قرص هایین که سوهیون تو دوره نوجوونیش مصرف میکرد ... اما دزش خیلی بالاتره !》
جیوون :《...》
اشک سراسر پهنای صورتش رخنه انداخته بود ...
دست هایش میلرزید!
در همان حال گفت:《 سالها پیش که بیماریش خوب شده بود دکتر بهم گفت اگه بیماریش برگرده نمیتونه باهاش مبارزه کنه ...》
بغض گلویم را در بر گرفته بود .
احساس میکردم الان است که استخوان های گردنم خرد شود !
به سختی گفتم :《مادر جان ... میدونم چقدر براتون سخته اما لطفا فقط این دوماه رو بیشتر کنارش باشین !》
#seven_branches_red_rose_faded
#Park_Jiyoon
𝐅𝐚𝐤𝐞 𝐍𝐚𝐦𝐞:𝟕 𝐛𝐫𝐚𝐧𝐜𝐡𝐞𝐬 𝐫𝐞𝐝 𝐫𝐨𝐬𝐞 𝐟𝐚𝐝𝐞𝐝
𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞:𝐬𝐨𝐨𝐡𝐲𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐣𝐢𝐰𝐨𝐧
𝐀𝐮𝐭𝐡𝐨𝐫 : 𝐏𝐚𝐫𝐤 𝐉𝐢𝐲𝐨𝐨𝐧
=خدا مارا شبیه خود نساخت ، ما او را شبیه خود ساختیم ... ما تصور میکنیم که او موجودی شبیه ماست و دعاهای زمزمه وار ما را نمیشنود و به انچه آرزو میکنیم اهمیت نمیدهد =
قبل از شروع فیلم نانهی گفت :《من میرم اشپزخونه اب بخورم !》
جیوون :《من براتون میارم مادر جان ...》
نانهی :《نه خودم میرم مشکلی نیست ! سرم هم درد میکنه جعبه قرص هاتون کجاست ؟》
سوهیون :《توی اولین کشو زیر سومین کابینت !》
مادرش وارد آشپزخانه شده بود و من و سوهیون باهم گپ میزدیم ناگهان به یاد آوردم قرص های همسرم هم در همان جایی قرار داشت که مسکنی که مادرش میخواست بود ...
بدون اینکه به همسرم چیزی بگویم به سمت آشپزخانه رفتم !
مادرش رنگ پریده به جعبه قرص ها نگاه میکرد ...
رویش را سمتم برگرداند و گفت :《اینا همون قرص هایین که سوهیون تو دوره نوجوونیش مصرف میکرد ... اما دزش خیلی بالاتره !》
جیوون :《...》
اشک سراسر پهنای صورتش رخنه انداخته بود ...
دست هایش میلرزید!
در همان حال گفت:《 سالها پیش که بیماریش خوب شده بود دکتر بهم گفت اگه بیماریش برگرده نمیتونه باهاش مبارزه کنه ...》
بغض گلویم را در بر گرفته بود .
احساس میکردم الان است که استخوان های گردنم خرد شود !
به سختی گفتم :《مادر جان ... میدونم چقدر براتون سخته اما لطفا فقط این دوماه رو بیشتر کنارش باشین !》
#seven_branches_red_rose_faded
#Park_Jiyoon
۱.۹k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.