من اتفاقی بودم كه انگار تنها در چشمانِ تو رخ ميداد!
#توووو
چشم هايت
عزيزترين ارمغان زمينی بود
و گرم ترين آفتابی که بر
گلخانه تاريک واژگانم تابيد
چشم هايت گويی
تنها حقيقت ملموس زندگیام بود
آنجا که همه ی راه ها به
سايه های تاريک وصورتک های
بد هيبت میرسيد
وقتی نگاهم پژواک خود را
در آينه ديگر نمی شناخت
چشم هايت قاب نفيسِ
تصوير بینهايت من شد
حتی اگر فردايی نباشد
و فرشته ی مرگ همين
شامگاه بی ستاره پاييز
داس سرد و سربی اش را
بر گلوگاهم بفشارد
چشم هايت برای اثبات
زيستنم کافی خواهد بود ... 😍❤
چشم هايت
عزيزترين ارمغان زمينی بود
و گرم ترين آفتابی که بر
گلخانه تاريک واژگانم تابيد
چشم هايت گويی
تنها حقيقت ملموس زندگیام بود
آنجا که همه ی راه ها به
سايه های تاريک وصورتک های
بد هيبت میرسيد
وقتی نگاهم پژواک خود را
در آينه ديگر نمی شناخت
چشم هايت قاب نفيسِ
تصوير بینهايت من شد
حتی اگر فردايی نباشد
و فرشته ی مرگ همين
شامگاه بی ستاره پاييز
داس سرد و سربی اش را
بر گلوگاهم بفشارد
چشم هايت برای اثبات
زيستنم کافی خواهد بود ... 😍❤
۲۷.۳k
۲۰ آذر ۱۴۰۰