part 14
یه جایه خوب قایم شدم صدایه قدمایه اون آدما میومد گوشیم زنگ خورد من:واییی جواب دادم من:الو جونگ کوک کوک:عزیزم حالت خوبه گریه کردم من:جونگ کوک زود باش بیا من قایم شدم دارن بهم نزدیک میشن کوک:گریه نکن عزیزم دارم میام همون موقع در باز شد جیغ زدم کوک:ماریااااا ماریاااا الووو ماریاااا
از زبون جونگ کوک
قطع شد صدا شلیک گلوله اومدسرعتمو بیشتر کردم تا درجه آخر رسیدم کلتمو برداشتم دوییدم دیدم تهیونگ اونجاست رفتم یدونه محکم زدم تو صورتش با داد گفتم من:بلایی سر ماریا اومده باشه تک تک استخوناتو درجا میشکنم بلند شد اونم یدونه زد تو صورتم بلند شدم وایسادم تهیونگ:میدونستم نقطه ضعفتو برو فکر کنم دیگه مرده باشه عشقت سریع رفتم تو عمارت دنبالش گشتم من:ماریااااا رد خون رو دیدم هیچی نمیفهمیدم فقط فکرم سمت ماریا بود همون موقع یه صدایی اومد رفتم به سمت صدا دوتا اون مردا کشته شده بودن در و باز کردم من:ماریا ماریا:جونگ کوک نشستم رفتم جلوش اصلحه رو کنارش گذاشتم موهاشو زدم کنار یه نگاه به دستش انداختم رگ دستش زخمی شده بود من:م ماریا ماریا:حالم خوب نیست من:میبرمت دکتر خوب؟ تحمل کن یه تیکه از دامنشو پاره کردم دور دستش پیچیدم دستمو بردم زیر کمرش و براید استایل بغلش کردم من:جیننننن جین:ارباب من:زود باش ماریا رو ببر بیمارستان جین:باشه بردتش منم رفتم اصلحه رو برداشتم خیلی عصبی بودم رفتم بیرون من:میخواستید کیو بکشید همه بادیگاردارو کشتم اول اونارو کشتم تیر تموم شد بازم گذاشتم همرو کشتم فقط تهیونگ موند رفتم جلوش خوابوندمش رو زمین فقط کتکش میزدم من:عوضیییی کثافت بلایی سر ماریا بیاد تمام زندگیتو آتیش میزنم خودت میدونی من چجور سگی هستم به دار و ندارم دست بزنن باید تاوان پس بدن حرومزاده بیهوش شد رفتم سمت ماشین زنگ زدم به جین من:الو جین هیونگ کودوم بیمارستان رفتی جین:بیمارستان****** قطع کردم رفتم به همون بیمارستان رسیدم جین:ارباب من:حالش چطوره جین:دکتر گفته خوشبختانه رگ دستش آسیب ندید فقط بخیه زدن و الانم بیهوشه
از زبون جونگ کوک
قطع شد صدا شلیک گلوله اومدسرعتمو بیشتر کردم تا درجه آخر رسیدم کلتمو برداشتم دوییدم دیدم تهیونگ اونجاست رفتم یدونه محکم زدم تو صورتش با داد گفتم من:بلایی سر ماریا اومده باشه تک تک استخوناتو درجا میشکنم بلند شد اونم یدونه زد تو صورتم بلند شدم وایسادم تهیونگ:میدونستم نقطه ضعفتو برو فکر کنم دیگه مرده باشه عشقت سریع رفتم تو عمارت دنبالش گشتم من:ماریااااا رد خون رو دیدم هیچی نمیفهمیدم فقط فکرم سمت ماریا بود همون موقع یه صدایی اومد رفتم به سمت صدا دوتا اون مردا کشته شده بودن در و باز کردم من:ماریا ماریا:جونگ کوک نشستم رفتم جلوش اصلحه رو کنارش گذاشتم موهاشو زدم کنار یه نگاه به دستش انداختم رگ دستش زخمی شده بود من:م ماریا ماریا:حالم خوب نیست من:میبرمت دکتر خوب؟ تحمل کن یه تیکه از دامنشو پاره کردم دور دستش پیچیدم دستمو بردم زیر کمرش و براید استایل بغلش کردم من:جیننننن جین:ارباب من:زود باش ماریا رو ببر بیمارستان جین:باشه بردتش منم رفتم اصلحه رو برداشتم خیلی عصبی بودم رفتم بیرون من:میخواستید کیو بکشید همه بادیگاردارو کشتم اول اونارو کشتم تیر تموم شد بازم گذاشتم همرو کشتم فقط تهیونگ موند رفتم جلوش خوابوندمش رو زمین فقط کتکش میزدم من:عوضیییی کثافت بلایی سر ماریا بیاد تمام زندگیتو آتیش میزنم خودت میدونی من چجور سگی هستم به دار و ندارم دست بزنن باید تاوان پس بدن حرومزاده بیهوش شد رفتم سمت ماشین زنگ زدم به جین من:الو جین هیونگ کودوم بیمارستان رفتی جین:بیمارستان****** قطع کردم رفتم به همون بیمارستان رسیدم جین:ارباب من:حالش چطوره جین:دکتر گفته خوشبختانه رگ دستش آسیب ندید فقط بخیه زدن و الانم بیهوشه
۳۶.۸k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.