منو یادت میاد؟p15
تا اومدم حرف بزنم سریع کشیدم داخل و درو بست دستشو گذاشت پشت گردنم
و لباشو رو لبام پرس کرد منم شکه شدم با دستم پرتش کردم اونور
ونوس:میخواستی چه غلطی کنی(ساکت و نگران)
جی ووک:واقعا این همه مدت متوجه نشدی دوست دارم؟
نفهمیدی یا نخواستی که بفهمی؟
براچی هربار ازم فرار کردی
ونوس:من یه بار عاشق یه عوضی شدم بدجور عاشق هم شدیم از بچگی باهم بودیم قول داده بود
وقتی بزرگ شدیم خوشبختم کنه الان میدونی کجاست؟منم نمی دونم الان شیش ساله رفته و خبری ازش نیست
من تو این شیش سال شیش بار مردم اونم توی روز تولدش قرارر بود برای تولدش سوپرایزش کنم قرار
گذاشتیم توی سینما ولی اون نیومد حتی ازم خداحافظیم نکرد ولی من هنوزم منتظرشم همینکه بفهمم زندس
برام بسه بعد بهم میگی چرا خودم زدم اونور؟(با بغض و داد گفت)
جی ووک: همه آدما شبیه همن؟
ونوس:کسی میدونه؟نمی خوام اولین نفری باشم که میفهمه
جی ووک:پس من چی
ونوس:فقط برو دنبال زندگیت امیدوارم از یه نفر خوشت بیاد
جی ووک:ولی من عاشقتم(با داد)توی زمونه ای که هیچکس عاشق نمی شه من عاشقت شدم
ونوس:ولی تو عاشق یه آدم بازنده شدی کسی که روحش ترک داره یه ضربه کوچیک بخوره ریخته
جی ووک:نمیزارم کسی به این شیشه سنگ بزنه
_______________________________________________________
یک سال بعد:
_ونوس در اتاق رئیس زد با یه لبخند رو لبش
جی ووک:بفرمایید تو
ونوس:هی هنوز نمیدونی منم پشت در
جی ووک:معلومه که میدونم فقط میخوام رو سرم غر بزنی
ونوس:حالا اینارو ول کن شب پایه ای
جی ووک:معلومه حالا کجا باشه؟
ونوس:تو بگو
جی ووک:اولین رستورانی که باهم رفتیم
___________________________________________________________________________________________
#رمان
#bts
و لباشو رو لبام پرس کرد منم شکه شدم با دستم پرتش کردم اونور
ونوس:میخواستی چه غلطی کنی(ساکت و نگران)
جی ووک:واقعا این همه مدت متوجه نشدی دوست دارم؟
نفهمیدی یا نخواستی که بفهمی؟
براچی هربار ازم فرار کردی
ونوس:من یه بار عاشق یه عوضی شدم بدجور عاشق هم شدیم از بچگی باهم بودیم قول داده بود
وقتی بزرگ شدیم خوشبختم کنه الان میدونی کجاست؟منم نمی دونم الان شیش ساله رفته و خبری ازش نیست
من تو این شیش سال شیش بار مردم اونم توی روز تولدش قرارر بود برای تولدش سوپرایزش کنم قرار
گذاشتیم توی سینما ولی اون نیومد حتی ازم خداحافظیم نکرد ولی من هنوزم منتظرشم همینکه بفهمم زندس
برام بسه بعد بهم میگی چرا خودم زدم اونور؟(با بغض و داد گفت)
جی ووک: همه آدما شبیه همن؟
ونوس:کسی میدونه؟نمی خوام اولین نفری باشم که میفهمه
جی ووک:پس من چی
ونوس:فقط برو دنبال زندگیت امیدوارم از یه نفر خوشت بیاد
جی ووک:ولی من عاشقتم(با داد)توی زمونه ای که هیچکس عاشق نمی شه من عاشقت شدم
ونوس:ولی تو عاشق یه آدم بازنده شدی کسی که روحش ترک داره یه ضربه کوچیک بخوره ریخته
جی ووک:نمیزارم کسی به این شیشه سنگ بزنه
_______________________________________________________
یک سال بعد:
_ونوس در اتاق رئیس زد با یه لبخند رو لبش
جی ووک:بفرمایید تو
ونوس:هی هنوز نمیدونی منم پشت در
جی ووک:معلومه که میدونم فقط میخوام رو سرم غر بزنی
ونوس:حالا اینارو ول کن شب پایه ای
جی ووک:معلومه حالا کجا باشه؟
ونوس:تو بگو
جی ووک:اولین رستورانی که باهم رفتیم
___________________________________________________________________________________________
#رمان
#bts
۱.۸k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.