JILIX.
توی بار نشسته بودی و اصلا متوجه محیط اطرافت نمیشدی
ساعت، زمان و مکان کاملا از دستت در رفته بود
دوستات برگشته بودن و تو یک ساعتی میشد که تنها نشسته بودی و مشروب میخوردی
به بارمن اشاره کردی که پیک بعدیو برات بریزه که صدای آشنایی رو شنیدی
دستشو نوازش وار روی رون لخت پات میکشید و با صدای دیپش دم گوشت گفت
-یه دخترِ تنها این وقت شب توی بار .. اونم با این لباس .. اوه ، چه زیرخواب خوبی .. مگه نه جیسونگ؟
شوکه شده بودی، حس میکردی مستی کمی از سرت پریده .. اونا اینجا چیکار میکردن؟ چطوری پیدات کرده بودن؟
جیسونگ که سمت دیگت نشسته بود موهاتو پشت گوشت داد و با پوزخند بهت نگاه کرد و گفت
&چه خوب که ما همیشه حواسمون به دخترمون هست که این اتفاق نیفته ..
هی .. شماها ..
جملت با صدای فلیکس ناقص موند
-البته که دخترمون یکم قانون شکنه ..
کمی مکث کرد که جیسونگ ادامه داد
&و ا.ت میدونه که ما با دخترای قانون شکن چیکار میکنیم مگه نه؟
با ترس بهش نگاه کردی و گفتی
+توضیح میدم ..
-چیو میخوای توضیح بدی؟ از وقتی اومدی اینجا زیر نظر داریمت ..
جیسونگ بند لباست که از سر شونت افتاده بودو درست کرد و گفت
&هم خودت هم تموم کارایی که تو این تایم انجام دادیو ..
فلیکس سرشو نزدیک گوشت آورد و جوری که لباش به لاله و گوشت برخورد میکرد گفت
-امیدوارم امشب به اندازه لمسای اون پسری که باهاش میرقصیدی برات لذتبخش باشه ..
جفتشون از جاشون بلند شدن، فلیکس به سمت یکی از اتاقای بار حرکت کرد و جیسونگ دستتو گرفت و جلو تر از خودش داخل اتاق هولت داد و در رو پشت سرش قفل کرد
فلیکس یک قدم بهت نزدیک تر شد و لباشو قفل لبات کرد ..
غرق بوسه شده بودی که حس کردی جیسونگ زیپ پشت لباستو باز کرد و ..
برید نمازتونو بخونید📿🙌
ساعت، زمان و مکان کاملا از دستت در رفته بود
دوستات برگشته بودن و تو یک ساعتی میشد که تنها نشسته بودی و مشروب میخوردی
به بارمن اشاره کردی که پیک بعدیو برات بریزه که صدای آشنایی رو شنیدی
دستشو نوازش وار روی رون لخت پات میکشید و با صدای دیپش دم گوشت گفت
-یه دخترِ تنها این وقت شب توی بار .. اونم با این لباس .. اوه ، چه زیرخواب خوبی .. مگه نه جیسونگ؟
شوکه شده بودی، حس میکردی مستی کمی از سرت پریده .. اونا اینجا چیکار میکردن؟ چطوری پیدات کرده بودن؟
جیسونگ که سمت دیگت نشسته بود موهاتو پشت گوشت داد و با پوزخند بهت نگاه کرد و گفت
&چه خوب که ما همیشه حواسمون به دخترمون هست که این اتفاق نیفته ..
هی .. شماها ..
جملت با صدای فلیکس ناقص موند
-البته که دخترمون یکم قانون شکنه ..
کمی مکث کرد که جیسونگ ادامه داد
&و ا.ت میدونه که ما با دخترای قانون شکن چیکار میکنیم مگه نه؟
با ترس بهش نگاه کردی و گفتی
+توضیح میدم ..
-چیو میخوای توضیح بدی؟ از وقتی اومدی اینجا زیر نظر داریمت ..
جیسونگ بند لباست که از سر شونت افتاده بودو درست کرد و گفت
&هم خودت هم تموم کارایی که تو این تایم انجام دادیو ..
فلیکس سرشو نزدیک گوشت آورد و جوری که لباش به لاله و گوشت برخورد میکرد گفت
-امیدوارم امشب به اندازه لمسای اون پسری که باهاش میرقصیدی برات لذتبخش باشه ..
جفتشون از جاشون بلند شدن، فلیکس به سمت یکی از اتاقای بار حرکت کرد و جیسونگ دستتو گرفت و جلو تر از خودش داخل اتاق هولت داد و در رو پشت سرش قفل کرد
فلیکس یک قدم بهت نزدیک تر شد و لباشو قفل لبات کرد ..
غرق بوسه شده بودی که حس کردی جیسونگ زیپ پشت لباستو باز کرد و ..
برید نمازتونو بخونید📿🙌
۵.۱k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.