P9
Daddy…
ویو ات
ساعت هفت بود رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباسی که برا خدمتکارا بود رو پوشیدم خیلی باز بود و وقتی کج میشدم ب.ا.س.ن.م معلوم میشد ولی مجبور هوفف موهام رو باز گذاشتم یه رژ کیوت زدم و رفتم پایین
پرش زمانی به ساعت ۸:۳۰
همه مهمونا رسیده بودن من داشتم شرابا رو پخش میکردم که بلاخره ارباب اومد چه خوشتیپ بود از همه برای اومدنشون تشکر کرد که چشمش به من افتاد و اخماش رفت تو هم اهمیت ندادم رفتم تو اشپز خونه که یه اقا اومد
ویو یونا
رفتم پیش یکی از اون اقایون خودم رو بهش میمالیدم
&عومم لیدی سکسی چی میخای هوم
یونا:ددی میشه یه کاری واسم بکنی
&باشه ولی چی به من میرسه
یونا:یه شب خوب
اقاهه اسپینکی به یونا زد
&عومم بد گرل قبوله چی میخای
یونا:اون دختره که رفت تو اشپز خونه رو…
&فهمیدم اوکی
اقاهه رفت تو اشپز خونه و یونا یه پوزخند زد
ویو ات
تو اشپز خونه بودم که یکی اومد داخل میخاستم برم که….
خماریییییی
اسلاید دو لباس خدمتکارا
ویو ات
ساعت هفت بود رفتم یه دوش ۳۰ مینی گرفتم اومدم بیرون موهامو خشک کردم و لباسی که برا خدمتکارا بود رو پوشیدم خیلی باز بود و وقتی کج میشدم ب.ا.س.ن.م معلوم میشد ولی مجبور هوفف موهام رو باز گذاشتم یه رژ کیوت زدم و رفتم پایین
پرش زمانی به ساعت ۸:۳۰
همه مهمونا رسیده بودن من داشتم شرابا رو پخش میکردم که بلاخره ارباب اومد چه خوشتیپ بود از همه برای اومدنشون تشکر کرد که چشمش به من افتاد و اخماش رفت تو هم اهمیت ندادم رفتم تو اشپز خونه که یه اقا اومد
ویو یونا
رفتم پیش یکی از اون اقایون خودم رو بهش میمالیدم
&عومم لیدی سکسی چی میخای هوم
یونا:ددی میشه یه کاری واسم بکنی
&باشه ولی چی به من میرسه
یونا:یه شب خوب
اقاهه اسپینکی به یونا زد
&عومم بد گرل قبوله چی میخای
یونا:اون دختره که رفت تو اشپز خونه رو…
&فهمیدم اوکی
اقاهه رفت تو اشپز خونه و یونا یه پوزخند زد
ویو ات
تو اشپز خونه بودم که یکی اومد داخل میخاستم برم که….
خماریییییی
اسلاید دو لباس خدمتکارا
۱۳.۸k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.