پارت ۲۳ Blood moon
پارت ۲۳ Blood moon
وقتی چشمامو باز کردم
داخل اتاقم بودم بدنم پانسمان شده بود و
لباس تنم بود
ا/ت:خودش میزنه بعد پانسمان میکنه
بدنم خیلی درد میکرد
توی همین افکار بودم که یاد انگشتر افتاد
ا/ت:نکنه افتاده باشه
سریع دستامو بردم سمت موهام و داخل کش
موم رو چک کردم
ظاهرا هنوز داخلشه،انگشترو در اوردم
و داخل گلدون کنار پنجره قایم کردم
&دوروز بعد
توی این دوروز بهتر شده بودم
خیلی کم میتونستم برم بیرون
بعد از اون شبی که میخواستم فرار کنم عمارت
پر بادیگارد و نگهبان شده بود
حتی دم در اتاقم هم دوتا بادیگار میستادن
رفتم و در اتاق رپ باز کردم
که بادیگاردا جلومو گرفتن
ا/ت:میشه بیام بیرون
بادیگار:نه خانم
ا/ت:چرا
بادیگار:دستور اربابه خانم
ا/ت:ول کنید بابا شما خودتون میتونید
هزار سال داخل یه اتاق بمونید
بادیگار: ...
بادیگار۲: ...
ا/ت:پس بزارید برم بیرون
داشتم با بادیگاردا بحث میکردم که اجوما اومد
اجوما:دخترم،میتونی بیای بیرون
با لبخند ملیح و شیطانی به بادیگاردا نگاه
کردم
و بعدش بدون توجه بهشون رد شدم
از پله ها اروم اروم رفتم پایین...
حمایت❤
ببخشید اگه کم شد
شرط پارت بعدی
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
وقتی چشمامو باز کردم
داخل اتاقم بودم بدنم پانسمان شده بود و
لباس تنم بود
ا/ت:خودش میزنه بعد پانسمان میکنه
بدنم خیلی درد میکرد
توی همین افکار بودم که یاد انگشتر افتاد
ا/ت:نکنه افتاده باشه
سریع دستامو بردم سمت موهام و داخل کش
موم رو چک کردم
ظاهرا هنوز داخلشه،انگشترو در اوردم
و داخل گلدون کنار پنجره قایم کردم
&دوروز بعد
توی این دوروز بهتر شده بودم
خیلی کم میتونستم برم بیرون
بعد از اون شبی که میخواستم فرار کنم عمارت
پر بادیگارد و نگهبان شده بود
حتی دم در اتاقم هم دوتا بادیگار میستادن
رفتم و در اتاق رپ باز کردم
که بادیگاردا جلومو گرفتن
ا/ت:میشه بیام بیرون
بادیگار:نه خانم
ا/ت:چرا
بادیگار:دستور اربابه خانم
ا/ت:ول کنید بابا شما خودتون میتونید
هزار سال داخل یه اتاق بمونید
بادیگار: ...
بادیگار۲: ...
ا/ت:پس بزارید برم بیرون
داشتم با بادیگاردا بحث میکردم که اجوما اومد
اجوما:دخترم،میتونی بیای بیرون
با لبخند ملیح و شیطانی به بادیگاردا نگاه
کردم
و بعدش بدون توجه بهشون رد شدم
از پله ها اروم اروم رفتم پایین...
حمایت❤
ببخشید اگه کم شد
شرط پارت بعدی
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
۱۱.۵k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.