dilemma of love and hate پارت 5
از درخت رفتیم پایین که یهو یه عالمه برگ گل ریخت رو سرم
&-%*:تولدتتتتتتت مبارکککککک( بعضی علامتارو الکی گزاشتم)
+خیلیییی ممنونممممم
+فک کردم یادت رفته( خطاب به الکس)
؛ مگه میشه تولد بهترین دوستمو یادم بره اخه
*بفرما دخترم این پای سیب سبز برای تو درست کردم (این خدمتکار عمارت بابا بزرگ ا/ت هستش سنش خیلی زیاده اسمش مری و مادر بزرگ الکس)
+خیلی ازت ممنونم مری
؛میشه به منم بدیییی
+نه خیرم همش مال خودمه بعدشم تو چطور بعد خوردت اون شیرینیا جا داری اخه
؛خودمم نمیدونم ولی میبینی که هنوز جا دارممم
+تو که میدونی طعم مورد علاقمه من سیب سبزه
&خیل خوب ساعت چهار وقتشه بریم
+باشه خدافظ الکس خدافظ مری بازم بابت پای سیب ممنونم
؛ خدافظ خل چل
مری یه پس گردنی به الکس میزنه
*این چه طرز حرف زدنه پسر
الکس با دستش باهام خدافظی کرد رفت
*خدافظ دخترم روز خوبی داشته باشی تو هم همینطور اماندا
با اماندا سوار کالسکه شدیم و به چشمه trusiam رفتیم
پیاده شدیم و تو راه جنگلی شروع به پیاده روی کردیم به چشمه رسیدیم
چشمم به پدر افتاد که کنار چشمه ایستاده بود
+پدراینجا چیکار میکنی
@اومدم دخترمو تو روز تولدش ببینم
+فکر کردم میری به سفر
@تو برام مهمتری پس از رئیس خواستم سفرمو یه روز عقب بندازه
+ ممنونم پدر
بعد محکم بغلش کردم
@اماندا ازت ممنونم که باعث شدی ا/ت روز تولد خوبی داشته باشه
&خواهش میکنم به خودمم خوش گذشت اگه اجازه بدید من دیگه برم
@باشه میتونی بری بازم ازت ممنونم
اماندا رفت و پدر با من کلی حرف زد در مورد مامان و اینکه من چقدر شبیه اون هستم و در مورد اینکه دیگه باید به مدرسه برم
+پدر من به مدرسه ای که تو و مامان رفتین میرم
@نه عزیزم تو به ایلورمورنی میری
+اما چرا
@وقتی بزرگ تر شدی میفهمی
+امممم باش پدر
@خوب حالا نمیخوای کادوی تولدتو ببینی
+چرااا خیلی ذوق دارم کوشششششششش
@اونجا پشت اون درخت برو بینش
اروم به سمت درخت رفتم به پشتش نگاه کردم واییییی خدا یه گربه کوچولوی مشکی بوددددد از ذوق زیاد جیغ کشیدم و بلندش کردم
+وایییییی این چقدر قشنگهههههه
@ خوب اسمشو چی میزاری
+بزار فک کنم اها ویسپر
@اسم قشنگیه زمزمه درسته
+اره معنیش همین میشه
@راستی یه چیز دیگه هم هست که باید ببینیش مامانت موقع مرگش اینو بهم داد و گفت تو روز تولد 11 سالگیت بهت بدم
با شنیدن اسم مادرم اشک تو چشمام حلقه شد بغزم گرفت گردنبند از دستش گرفتم انداختم گردنم
+خیلی قشنگه ممنونم هم از شما و هم از مامان
پدر اومد سمتمو منو بغل کرد
@میدونم بدون اون سخته برای منم سخته
+ تا ترو دارم برام سخت نیست راستی چرا اسم این چشمه trusiam
پارت بعد فردا وقتی لایک به 5 رسید میزارم ♡
خیلی خوشحالم میکنی اگه لایک کنی و کامنت بزاری🥺🦋
&-%*:تولدتتتتتتت مبارکککککک( بعضی علامتارو الکی گزاشتم)
+خیلیییی ممنونممممم
+فک کردم یادت رفته( خطاب به الکس)
؛ مگه میشه تولد بهترین دوستمو یادم بره اخه
*بفرما دخترم این پای سیب سبز برای تو درست کردم (این خدمتکار عمارت بابا بزرگ ا/ت هستش سنش خیلی زیاده اسمش مری و مادر بزرگ الکس)
+خیلی ازت ممنونم مری
؛میشه به منم بدیییی
+نه خیرم همش مال خودمه بعدشم تو چطور بعد خوردت اون شیرینیا جا داری اخه
؛خودمم نمیدونم ولی میبینی که هنوز جا دارممم
+تو که میدونی طعم مورد علاقمه من سیب سبزه
&خیل خوب ساعت چهار وقتشه بریم
+باشه خدافظ الکس خدافظ مری بازم بابت پای سیب ممنونم
؛ خدافظ خل چل
مری یه پس گردنی به الکس میزنه
*این چه طرز حرف زدنه پسر
الکس با دستش باهام خدافظی کرد رفت
*خدافظ دخترم روز خوبی داشته باشی تو هم همینطور اماندا
با اماندا سوار کالسکه شدیم و به چشمه trusiam رفتیم
پیاده شدیم و تو راه جنگلی شروع به پیاده روی کردیم به چشمه رسیدیم
چشمم به پدر افتاد که کنار چشمه ایستاده بود
+پدراینجا چیکار میکنی
@اومدم دخترمو تو روز تولدش ببینم
+فکر کردم میری به سفر
@تو برام مهمتری پس از رئیس خواستم سفرمو یه روز عقب بندازه
+ ممنونم پدر
بعد محکم بغلش کردم
@اماندا ازت ممنونم که باعث شدی ا/ت روز تولد خوبی داشته باشه
&خواهش میکنم به خودمم خوش گذشت اگه اجازه بدید من دیگه برم
@باشه میتونی بری بازم ازت ممنونم
اماندا رفت و پدر با من کلی حرف زد در مورد مامان و اینکه من چقدر شبیه اون هستم و در مورد اینکه دیگه باید به مدرسه برم
+پدر من به مدرسه ای که تو و مامان رفتین میرم
@نه عزیزم تو به ایلورمورنی میری
+اما چرا
@وقتی بزرگ تر شدی میفهمی
+امممم باش پدر
@خوب حالا نمیخوای کادوی تولدتو ببینی
+چرااا خیلی ذوق دارم کوشششششششش
@اونجا پشت اون درخت برو بینش
اروم به سمت درخت رفتم به پشتش نگاه کردم واییییی خدا یه گربه کوچولوی مشکی بوددددد از ذوق زیاد جیغ کشیدم و بلندش کردم
+وایییییی این چقدر قشنگهههههه
@ خوب اسمشو چی میزاری
+بزار فک کنم اها ویسپر
@اسم قشنگیه زمزمه درسته
+اره معنیش همین میشه
@راستی یه چیز دیگه هم هست که باید ببینیش مامانت موقع مرگش اینو بهم داد و گفت تو روز تولد 11 سالگیت بهت بدم
با شنیدن اسم مادرم اشک تو چشمام حلقه شد بغزم گرفت گردنبند از دستش گرفتم انداختم گردنم
+خیلی قشنگه ممنونم هم از شما و هم از مامان
پدر اومد سمتمو منو بغل کرد
@میدونم بدون اون سخته برای منم سخته
+ تا ترو دارم برام سخت نیست راستی چرا اسم این چشمه trusiam
پارت بعد فردا وقتی لایک به 5 رسید میزارم ♡
خیلی خوشحالم میکنی اگه لایک کنی و کامنت بزاری🥺🦋
۴.۹k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.