فرشته من. part 18
یه سری دارو توی دستش دیدم.
کوک:این داروا چیه؟
ا.ت:ها؟چی؟هیچی
کوک:بهم دروغ نگو راستشو بم بگو
ا.ت:دارم راستشو بت میگم واقعا چیزی نیس فقط یه سری مسکن برای کم کردن دل دردو کمر دردم تو این وضعیت
کوک:.........
ا.ت:چیه؟
کوک:مطمئن باشم؟
ا.ت:اره عزیزم حالا بیا برگردیم
کوک:اهوم باشه
برگشتیم خونه ا.ت
کوک:ا.ت عزیزم من دیگه باید برم لطفا استراحت کن تا فردا که انرژی داشته باشی بری فرودگاه
ا.ت:اهوم باشه کوکی
کوک:خب دیگه من برم چیزی نیاز داشتی بهم زنگ بزن خودمو خیلی سریع میرسونم
ا.ت:اهوم باشه ممنونم
نمیدونم چرا ا.ت انقد مشکوک بود ولی مهم نیس اون چیزیو ازم پنهون نمیکنه.
ویو ا.ت
من مجبورم به خانوادمم نگم این موضوع رو و این اولین بارمه که میخوام بهشون دروغ بگم باید نقشمو خوب اجرا کنم.
رفتم تو اینترنت و درباره مریضیم اطلاعات جم کردمو روشای درمانشو هم خوندم و همونطور که دکتر گف درست مثل سرطانه ممکنه هر لحظه بعدِ از بین بردنش دوباره پیداش شه .
انقد تو اینترنت درباره این مریضی خونده بودم که متوجه نشدم که خوابیدم
صبح
از خواب بیدار شدم یه دوش ۱۵مین گرفتمو رفتم کارای لازمو کردمو یه دونات برا گشنه نموندنم از تو یخچال دراوردمو با خودم بردم بیرون و خوردم .
فلشبک به فرودگاه
هرجارو میگشتم پیداشون نمیکردم کل فرودگاه و گشتم و نا امید میخواستم برگردم به خونه که یهو...
خب دیگ ادمین وظیفشو انجام داد حالا کامنت و لایک میخواد تا انرژی بگیره و هی براتون پارتای بیشتری بزاره🥺
بچا راستی خواستم بگم بعد این فیک یه فیک دیگه هم بنویسم؟ تو کامنتا بگین نظرتونو لطفا.
و اینکه بگین ژانرش چی باشه و درباره کدوم عضو باشه
کوک:این داروا چیه؟
ا.ت:ها؟چی؟هیچی
کوک:بهم دروغ نگو راستشو بم بگو
ا.ت:دارم راستشو بت میگم واقعا چیزی نیس فقط یه سری مسکن برای کم کردن دل دردو کمر دردم تو این وضعیت
کوک:.........
ا.ت:چیه؟
کوک:مطمئن باشم؟
ا.ت:اره عزیزم حالا بیا برگردیم
کوک:اهوم باشه
برگشتیم خونه ا.ت
کوک:ا.ت عزیزم من دیگه باید برم لطفا استراحت کن تا فردا که انرژی داشته باشی بری فرودگاه
ا.ت:اهوم باشه کوکی
کوک:خب دیگه من برم چیزی نیاز داشتی بهم زنگ بزن خودمو خیلی سریع میرسونم
ا.ت:اهوم باشه ممنونم
نمیدونم چرا ا.ت انقد مشکوک بود ولی مهم نیس اون چیزیو ازم پنهون نمیکنه.
ویو ا.ت
من مجبورم به خانوادمم نگم این موضوع رو و این اولین بارمه که میخوام بهشون دروغ بگم باید نقشمو خوب اجرا کنم.
رفتم تو اینترنت و درباره مریضیم اطلاعات جم کردمو روشای درمانشو هم خوندم و همونطور که دکتر گف درست مثل سرطانه ممکنه هر لحظه بعدِ از بین بردنش دوباره پیداش شه .
انقد تو اینترنت درباره این مریضی خونده بودم که متوجه نشدم که خوابیدم
صبح
از خواب بیدار شدم یه دوش ۱۵مین گرفتمو رفتم کارای لازمو کردمو یه دونات برا گشنه نموندنم از تو یخچال دراوردمو با خودم بردم بیرون و خوردم .
فلشبک به فرودگاه
هرجارو میگشتم پیداشون نمیکردم کل فرودگاه و گشتم و نا امید میخواستم برگردم به خونه که یهو...
خب دیگ ادمین وظیفشو انجام داد حالا کامنت و لایک میخواد تا انرژی بگیره و هی براتون پارتای بیشتری بزاره🥺
بچا راستی خواستم بگم بعد این فیک یه فیک دیگه هم بنویسم؟ تو کامنتا بگین نظرتونو لطفا.
و اینکه بگین ژانرش چی باشه و درباره کدوم عضو باشه
۱۰.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.