چند پارتی از کوک p³(last part)
جونگ کوک با حرف های که میشنید رنگ از صورتش پریده بود : میام ..... ا..الان می..میاام
جونگ کوک بدون توجه به دختر برهنه ایی که روی تخت خوابیده بود بلند شد و بعد از پوشیدن لباسش به سمت بیمارستان حرکت کرد
سرعت ماشین به قدری بالا بود که اگه تصادف میکرد چیزی از ماشین و خودش باقی نمیموند
بالاخره به بیمارستان رسید و باعجله به سمت پذیرش رفت : ش... شما..ره ا..اتا..ق ا..ا.ت ه..همون ک..کسی که ت..صاا..دف ک..کرده
بعد از چند دقیقه پرستار شماره رو گفت: اتاق ۱۴۸ راهرو سوم سمت چپ....
جونگ کوک قبل از اینکه پرستار حرفش رو کامل کنه با سرعت دویید
رسیدن به اون اتاق شده بود تمام فکرش
شاید دیگه نمیتونست ا.ت رو ببینه ، بغلش کنه و با تمام وجود ببوستش!!
لحظه ایی به اتاق رسید که پارچه سفید رنگ رو روی سر ا.ت کشیدن و زمان مرگ رو اعلام کردن: ساعت ۳:۰۷ صبح سه شنبه سال ۲۰۲۳
جونگ کوک برای عشقی که هیچوقت باورش نداشت اشک ریخت ....
ولی باور کرد عشق خیلی تلخ و شیرینه دقیقا مثل قهوه ، مثل ا.ت
مثل لبخندش ، مثل چشماش...........
end:))
گایز ....
میدونم بد شده
ساری.....
جونگ کوک بدون توجه به دختر برهنه ایی که روی تخت خوابیده بود بلند شد و بعد از پوشیدن لباسش به سمت بیمارستان حرکت کرد
سرعت ماشین به قدری بالا بود که اگه تصادف میکرد چیزی از ماشین و خودش باقی نمیموند
بالاخره به بیمارستان رسید و باعجله به سمت پذیرش رفت : ش... شما..ره ا..اتا..ق ا..ا.ت ه..همون ک..کسی که ت..صاا..دف ک..کرده
بعد از چند دقیقه پرستار شماره رو گفت: اتاق ۱۴۸ راهرو سوم سمت چپ....
جونگ کوک قبل از اینکه پرستار حرفش رو کامل کنه با سرعت دویید
رسیدن به اون اتاق شده بود تمام فکرش
شاید دیگه نمیتونست ا.ت رو ببینه ، بغلش کنه و با تمام وجود ببوستش!!
لحظه ایی به اتاق رسید که پارچه سفید رنگ رو روی سر ا.ت کشیدن و زمان مرگ رو اعلام کردن: ساعت ۳:۰۷ صبح سه شنبه سال ۲۰۲۳
جونگ کوک برای عشقی که هیچوقت باورش نداشت اشک ریخت ....
ولی باور کرد عشق خیلی تلخ و شیرینه دقیقا مثل قهوه ، مثل ا.ت
مثل لبخندش ، مثل چشماش...........
end:))
گایز ....
میدونم بد شده
ساری.....
۱۷.۱k
۲۸ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.