پارت ۱۱"انتقام"
"انتقام"
پارت ۱۱
پس اسمش جنا بود ولی لیسا کی بود؟ اصلا چه اهمیتی داره که اون کیه به حال منکه فرقی نمیکنه..نباید ولی این مدلی میشد نباید جیمین به من حسی پیدا میکرد با این کارش همه کارامو بهم ریخت دلم نمیخواد با عشق ضربه بخوره چون بخوره زمین دیگه نمیتونه پاشه از اینش میترسم..باید تا وضعیت از این بدتر نشده از اینجا برم و قید همه چیو بزنم اصلا ازدواج کردن با جیمین اشتباه محض بود
رفتم داخل تراس و زنگ شرکت زدم
"سلام رئیس بفرمایید
_با دقت به حرفام گوش کن .. برای فردا شب از طرف شرکت خودمون یه مهمونی بر پا کنید تو بهترین جا و همه شرکت هارو دعوت کنید مخصوصا شرکت زارا!
"شرکت زارا که ورشکست شدن رئیس
_همین که گفتم براشون دعوت نامه بفرستین.
گوشی رو قطع کردم و رفتم سمت اتاق،جیمین دراز کشیده بود رو تخت
_باید حرف بزنیم
رفتم کنارش رو تخت نشستم خودمو یکم این ور اون ور کردم و بلاخره شروع کردم به حرف زدن
_جیمین ازدواج منو تو از اول اشتباه بود بیا توافقی از هم جدا شیم..این بهترین راهه!
از رو تخت پاشد و نشست با یه حالت عجیبی داشت نگام میکرد
+ا.ت صدای قلبمو نمیشنوی؟نمیبینی؟گوش نمیدی؟هیچکدومش رو نمیبینی؟
_من چشام بخاطر اشکایی که ریخته و دردی که تحمل کرده خستس! نمیتونه قلبتو ببینه.
+به هر حال من کسی نیستم که بخواد برای بدست اوردنت دست بکشه.
+حتی اگه لازم باشه برای به دست اوردنت بمیرم من بازم برای داشتنت خودخواهی میکنم.
_من به تو گفته بودم!
_گفته بودم ازم دور باشی..من نمیتونم، این وضعیت داره اذیتم میکنه.
_میفهمی منو؟
+یعنی از من جدا شی همه چی درست میشه؟
_بیا یه لحظه جاهامونو عوض کنیم
+منظورت چیه نمیفهمم
_من بهت تجاوز میکنم تو ببخش
من دوست دخترمو میارم خونه تو ببخش
جلو چشام میبوسمش تو ببخش
به عنوان خدمت کار خونت معرفی میشم تو ببخش
_جیمین فکردی من خدام؟بخشندم؟
+ولی من
جای
هر دوتامون
میخوامت!
من تورو
واسه هر لحظه
میخوام
ا.ت.
تورو
واسه قلبم
میخوام
که اولین
هاشو میخواد
با تو تجربه کنه
ولی اگه میگی
اذیتی
باشه!
با این حرفاش یجوری شدم انگار یه حس عذاب وجدان داشتم به مِن مِن افتاده بودم نمیدونستم باید الان چی بگم بلاخره خودمو جمع و جور کردم و لب زدم:پس..الان قبوله؟..برای جریان..طلاق؟(لکنت)
تو صورتش میتونستم ناراحتی و نا امیدی رو ببینم با همون حالت سری به عنوان اره بالا پایین کرد که یه لبخند ملیح براش زدم
+به همین خیال باش ا.ت(زیر لبی)
تا لبخندمو دید زیر لبی یه چیزی گفت ولی نفهمیدم چی
_چیزی گفتی؟
+نه چیزی..نگفتم
که با صدای گوشیش به خودش اومد..انگار براش پیام اومده بود گوشیشو برداشت و چک کرد چهره اش از اون حالت در اومد
_بهتره همینجا تمومش کنیم بقیش برای بعد.
از رو تخت پاشدم رفتم سمت میز موهامو شونه کشیدم و کش مو برداشتم موهامو بالا گوجه ای بستم و یکم کرم آبرسان به صورتم زدم خواستم از اتاق برم بیرون که..
+برای فردا شب جایی دعوتم احتمالا نیستم.
سری تکون دادم و از اتاق رفتم بیرون پس اون پیامی که براش اومد دعوتنامه مهمونی فردا شبه..میدونم که جیمین با دیدن من قراره حسابی شوکه شه..بهتره همین فردا شب همه چیو تموم کنم!
پارت ۱۱
پس اسمش جنا بود ولی لیسا کی بود؟ اصلا چه اهمیتی داره که اون کیه به حال منکه فرقی نمیکنه..نباید ولی این مدلی میشد نباید جیمین به من حسی پیدا میکرد با این کارش همه کارامو بهم ریخت دلم نمیخواد با عشق ضربه بخوره چون بخوره زمین دیگه نمیتونه پاشه از اینش میترسم..باید تا وضعیت از این بدتر نشده از اینجا برم و قید همه چیو بزنم اصلا ازدواج کردن با جیمین اشتباه محض بود
رفتم داخل تراس و زنگ شرکت زدم
"سلام رئیس بفرمایید
_با دقت به حرفام گوش کن .. برای فردا شب از طرف شرکت خودمون یه مهمونی بر پا کنید تو بهترین جا و همه شرکت هارو دعوت کنید مخصوصا شرکت زارا!
"شرکت زارا که ورشکست شدن رئیس
_همین که گفتم براشون دعوت نامه بفرستین.
گوشی رو قطع کردم و رفتم سمت اتاق،جیمین دراز کشیده بود رو تخت
_باید حرف بزنیم
رفتم کنارش رو تخت نشستم خودمو یکم این ور اون ور کردم و بلاخره شروع کردم به حرف زدن
_جیمین ازدواج منو تو از اول اشتباه بود بیا توافقی از هم جدا شیم..این بهترین راهه!
از رو تخت پاشد و نشست با یه حالت عجیبی داشت نگام میکرد
+ا.ت صدای قلبمو نمیشنوی؟نمیبینی؟گوش نمیدی؟هیچکدومش رو نمیبینی؟
_من چشام بخاطر اشکایی که ریخته و دردی که تحمل کرده خستس! نمیتونه قلبتو ببینه.
+به هر حال من کسی نیستم که بخواد برای بدست اوردنت دست بکشه.
+حتی اگه لازم باشه برای به دست اوردنت بمیرم من بازم برای داشتنت خودخواهی میکنم.
_من به تو گفته بودم!
_گفته بودم ازم دور باشی..من نمیتونم، این وضعیت داره اذیتم میکنه.
_میفهمی منو؟
+یعنی از من جدا شی همه چی درست میشه؟
_بیا یه لحظه جاهامونو عوض کنیم
+منظورت چیه نمیفهمم
_من بهت تجاوز میکنم تو ببخش
من دوست دخترمو میارم خونه تو ببخش
جلو چشام میبوسمش تو ببخش
به عنوان خدمت کار خونت معرفی میشم تو ببخش
_جیمین فکردی من خدام؟بخشندم؟
+ولی من
جای
هر دوتامون
میخوامت!
من تورو
واسه هر لحظه
میخوام
ا.ت.
تورو
واسه قلبم
میخوام
که اولین
هاشو میخواد
با تو تجربه کنه
ولی اگه میگی
اذیتی
باشه!
با این حرفاش یجوری شدم انگار یه حس عذاب وجدان داشتم به مِن مِن افتاده بودم نمیدونستم باید الان چی بگم بلاخره خودمو جمع و جور کردم و لب زدم:پس..الان قبوله؟..برای جریان..طلاق؟(لکنت)
تو صورتش میتونستم ناراحتی و نا امیدی رو ببینم با همون حالت سری به عنوان اره بالا پایین کرد که یه لبخند ملیح براش زدم
+به همین خیال باش ا.ت(زیر لبی)
تا لبخندمو دید زیر لبی یه چیزی گفت ولی نفهمیدم چی
_چیزی گفتی؟
+نه چیزی..نگفتم
که با صدای گوشیش به خودش اومد..انگار براش پیام اومده بود گوشیشو برداشت و چک کرد چهره اش از اون حالت در اومد
_بهتره همینجا تمومش کنیم بقیش برای بعد.
از رو تخت پاشدم رفتم سمت میز موهامو شونه کشیدم و کش مو برداشتم موهامو بالا گوجه ای بستم و یکم کرم آبرسان به صورتم زدم خواستم از اتاق برم بیرون که..
+برای فردا شب جایی دعوتم احتمالا نیستم.
سری تکون دادم و از اتاق رفتم بیرون پس اون پیامی که براش اومد دعوتنامه مهمونی فردا شبه..میدونم که جیمین با دیدن من قراره حسابی شوکه شه..بهتره همین فردا شب همه چیو تموم کنم!
۱۸.۰k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.