«خداشناسیِ نوین» (ویرایش 4)
«خداشناسیِ نوین» (ویرایش 4)
________________________________
«خدا» ، در خداشناسیِ کنونی ، موجودی «انسانمانند» دانسته میشود ، و «صفتها » و «رفتارهایِ» انسانی به او نسبت داده میشود ؛ ولی «خدا» ، در «خداشناسیِ نوینِ» ، «گرایش خودکارِ طبیعت به برپاسازی تعادل در خودش ، پس از برهم خوردنِ این تعادل ، در گوشهای از وجودِ خودش است» . این بدان معنی است که پس از برهم خوردن تعادل در گوشهای از طبیعت ، این گرایشِ درونیِ موجود در طبیعت ، خودبخود بکار میافتد ، و در آن بخش از طبیعت که تعادل بهم خورده است ، تعادل را دوباره برقرار می کند.
این گرایشِ درونیِ طبیعت ، از آغاز جهان ، و بعبارتی دیگر ، از زمانِ رخ دادنِ «انفجارِ بزرگ» ، یا همان «بیگ بنگ» (1) ، تا به امروز ، بر «جهانِ طبیعی» ، فرمانروائی کرده است ، و گسترش و تکاملِ طبیعت را پدید آورده است.
پس با توضیحاتِ فوق ، میتوان دریافت که «خدا» ، یا همان «گرایشِ درونیِ طبیعت به بازگرداندنِ تعادلِ ازدسترفته در گوشهای از وجودش» ، جز بازگرداندنِ تعادل در طبیعت ، کاری انجام نمیدهد . پس اگر شما بگوئید که مثلا: «خدایا کمک کن که در امتحاناتِ خودم ، نمرهء قبولی بگیرم » ، سخنِ نادرستی را بزبان آوردهاید.
اگر «خدا» ، جز بازگرداندنِ تعادل در طبیعت ، کاری انجام نمیدهد ؛ ولی ما انسانها بهفراوانی ، اعمالی را انجام میدهیم ؛ و بنابراین اعمال ما باید با این «گرایشِ تعادلبازیانیِ طبیعت» سازگار باشد . و برایِ اینکار ، کافیست که ما «دادگر» (عادل) باشیم و «ستمگر» (ظالم) نباشیم.
ولی پیشنیازِ «دادگر» (عادل) بودن ، شناختن «داد» (عدل) است ؛ و این خواسته (هدف) ، تنها و تنها با پژوهش کردن در زمینهء دانشها شدنی (امکانپذیر) خواهد بود . پس برایِ شناختِ «داد» (عدل) ، در زمینهء رفتارها و کنشهایِ (اعمالِ) انسانی ، باید در زمینهء «علومِ انسانی» ، یعنی در زمینهء علومی همچون «تاریخ» ، «اقتصاد» ، «سیاست» ، «باستانشناسی» ، «انسانشناسی» ، «روانشناسی» ، «جامعهشناسی» و دیگر «علوم انسانی» تحقیق کرد ؛ و برایِ شناختِ «تَرازِش» (تعادل) در عرصهء «طبیعت» ، باید به مطالعه در زمینهء علومی همچون «بومشناسی» (اکولوژی) (2) ، «اقلیمشناسی» ، «زیستشناسی» ، «فیزیولوژی» ، «پزشکی» ، «زمینساختشناسی» ، «ستارهشناسی» و .... پرداخت.
در پایان باید گفت که اگر ما انسانها ، اعمال خود را با این «گرایشِ تعادلبازیابیِ طبیعت» هماهنگ کنیم ، هم به «خود» ، هم به «دیگران» ، و هم به «طبیعت» ، یاری رساندهایم . همچنین باید بگویم که «اهریمن» ، «جمعِ همهء انسانهایِ ستمگر در هر مقطعِ زمانی» است ؛ و آنکس که ستمگرترین است ، بزرگترین «اهریمنیِ» آن مقطعِ زمانی است . پس میتوان گفت که «اهریمن» ، پدیدهای «سراسر انسانی» است.
ناگفته نباید بماند که «خداشناسیِ نوین» ، با الهام گرفته شدن از خداشناسیِ «همهخدائیِ» (3) یا همان «پانتِئیسمِ» (4) «باروخ اسپینوزا» (5) ، فیلسوفِ بزرگ سدهء هفدهمِ هلند ، پدید آورده شده است.
در پایان میخواهم بیافزایم که : «خداشناسیِ نوین» را میتوان ، پایهء (مبنایِ) خداشناسانهء «دانشگرائی» (سِکولاریسم) (6) ؛ دانست که پروندهء همهء ادیان را برای همیشه ، میبندد و آنرا بایگانی میکند.
(1) https://en.wikipedia.org/wiki/Big_Bang
(2) https://en.wikipedia.org/wiki/Ecology
(3)خواهشمندم واژهء «همهخدائیِ» را با گوگل ، جستجو کنید ، و نوشتارهء (مقالهء) ویکیپدیایِ فارسی با همین عنوان را باز کنید و بخوانید.
(4) https://en.wikipedia.org/wiki/Pantheism
(5) https://en.wikipedia.org/wiki/Baruch_Spinoza
(6) در «دانشگرائی» (سِکولاریسم) ، انسانها بجای اینکه پرسشهای خود را از آخوندها و کشیشها و خاخامها بپرسند ، آنها را از دانشمندان میپرسند ، و یا پاسخ این پرسشهای خود را در نوشتههایِ دانشیِ (علمیِ) آنها میجویند و مییابند.
________________________________
«خدا» ، در خداشناسیِ کنونی ، موجودی «انسانمانند» دانسته میشود ، و «صفتها » و «رفتارهایِ» انسانی به او نسبت داده میشود ؛ ولی «خدا» ، در «خداشناسیِ نوینِ» ، «گرایش خودکارِ طبیعت به برپاسازی تعادل در خودش ، پس از برهم خوردنِ این تعادل ، در گوشهای از وجودِ خودش است» . این بدان معنی است که پس از برهم خوردن تعادل در گوشهای از طبیعت ، این گرایشِ درونیِ موجود در طبیعت ، خودبخود بکار میافتد ، و در آن بخش از طبیعت که تعادل بهم خورده است ، تعادل را دوباره برقرار می کند.
این گرایشِ درونیِ طبیعت ، از آغاز جهان ، و بعبارتی دیگر ، از زمانِ رخ دادنِ «انفجارِ بزرگ» ، یا همان «بیگ بنگ» (1) ، تا به امروز ، بر «جهانِ طبیعی» ، فرمانروائی کرده است ، و گسترش و تکاملِ طبیعت را پدید آورده است.
پس با توضیحاتِ فوق ، میتوان دریافت که «خدا» ، یا همان «گرایشِ درونیِ طبیعت به بازگرداندنِ تعادلِ ازدسترفته در گوشهای از وجودش» ، جز بازگرداندنِ تعادل در طبیعت ، کاری انجام نمیدهد . پس اگر شما بگوئید که مثلا: «خدایا کمک کن که در امتحاناتِ خودم ، نمرهء قبولی بگیرم » ، سخنِ نادرستی را بزبان آوردهاید.
اگر «خدا» ، جز بازگرداندنِ تعادل در طبیعت ، کاری انجام نمیدهد ؛ ولی ما انسانها بهفراوانی ، اعمالی را انجام میدهیم ؛ و بنابراین اعمال ما باید با این «گرایشِ تعادلبازیانیِ طبیعت» سازگار باشد . و برایِ اینکار ، کافیست که ما «دادگر» (عادل) باشیم و «ستمگر» (ظالم) نباشیم.
ولی پیشنیازِ «دادگر» (عادل) بودن ، شناختن «داد» (عدل) است ؛ و این خواسته (هدف) ، تنها و تنها با پژوهش کردن در زمینهء دانشها شدنی (امکانپذیر) خواهد بود . پس برایِ شناختِ «داد» (عدل) ، در زمینهء رفتارها و کنشهایِ (اعمالِ) انسانی ، باید در زمینهء «علومِ انسانی» ، یعنی در زمینهء علومی همچون «تاریخ» ، «اقتصاد» ، «سیاست» ، «باستانشناسی» ، «انسانشناسی» ، «روانشناسی» ، «جامعهشناسی» و دیگر «علوم انسانی» تحقیق کرد ؛ و برایِ شناختِ «تَرازِش» (تعادل) در عرصهء «طبیعت» ، باید به مطالعه در زمینهء علومی همچون «بومشناسی» (اکولوژی) (2) ، «اقلیمشناسی» ، «زیستشناسی» ، «فیزیولوژی» ، «پزشکی» ، «زمینساختشناسی» ، «ستارهشناسی» و .... پرداخت.
در پایان باید گفت که اگر ما انسانها ، اعمال خود را با این «گرایشِ تعادلبازیابیِ طبیعت» هماهنگ کنیم ، هم به «خود» ، هم به «دیگران» ، و هم به «طبیعت» ، یاری رساندهایم . همچنین باید بگویم که «اهریمن» ، «جمعِ همهء انسانهایِ ستمگر در هر مقطعِ زمانی» است ؛ و آنکس که ستمگرترین است ، بزرگترین «اهریمنیِ» آن مقطعِ زمانی است . پس میتوان گفت که «اهریمن» ، پدیدهای «سراسر انسانی» است.
ناگفته نباید بماند که «خداشناسیِ نوین» ، با الهام گرفته شدن از خداشناسیِ «همهخدائیِ» (3) یا همان «پانتِئیسمِ» (4) «باروخ اسپینوزا» (5) ، فیلسوفِ بزرگ سدهء هفدهمِ هلند ، پدید آورده شده است.
در پایان میخواهم بیافزایم که : «خداشناسیِ نوین» را میتوان ، پایهء (مبنایِ) خداشناسانهء «دانشگرائی» (سِکولاریسم) (6) ؛ دانست که پروندهء همهء ادیان را برای همیشه ، میبندد و آنرا بایگانی میکند.
(1) https://en.wikipedia.org/wiki/Big_Bang
(2) https://en.wikipedia.org/wiki/Ecology
(3)خواهشمندم واژهء «همهخدائیِ» را با گوگل ، جستجو کنید ، و نوشتارهء (مقالهء) ویکیپدیایِ فارسی با همین عنوان را باز کنید و بخوانید.
(4) https://en.wikipedia.org/wiki/Pantheism
(5) https://en.wikipedia.org/wiki/Baruch_Spinoza
(6) در «دانشگرائی» (سِکولاریسم) ، انسانها بجای اینکه پرسشهای خود را از آخوندها و کشیشها و خاخامها بپرسند ، آنها را از دانشمندان میپرسند ، و یا پاسخ این پرسشهای خود را در نوشتههایِ دانشیِ (علمیِ) آنها میجویند و مییابند.
۱۲.۱k
۱۹ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.