چند شاتی شوگا دلبر خون ۵
حتما شوخی میکنه چی چیو که میگه خودم رو میکشم اصلا به من چه چرا الان نگران شدم آدم با یه بار دیدن که عاشق نمیشه ولی دروغ چرا یکم ازش خوشم اومد ولی جدی رابطه رو نمیخوام حالا
_ات
شوخی میکنی
_اصلا
دیوونه که نیستی
_چرا دو ساله که دیوونه تو هم
جدی عاشقمی
جواب سوالم رو با بوسه داد منو به خودش نزدیک تر کرد و همه تنم رو بوسه زد دستام روی کمرش میکشیدم و ده دقیقه ام که شده خواستم لذت ببرم
_عاشقتم ات کیم ات دوست دارم
جمله هایی که میگفت و قلب منو به لرزه در آورد بوسه های داغش منو هورنی میکرد
منو بلند کرد و نشوند روی پاهاش و بند سوتینم رو باز کرد با پوزخند به سینه هام نگاه میکرد شروع کرد به بازی کردن باهاشون یکی شون رو به بازی گرفته بود و اون یکی رو میخورد آهی از لذت کردم که از جدا شد نگاهی بهم کرد
_انگار خوشت اومد
از خجالت سرم رو پایین انداختم با دستش چونم رو گرفت و بالا کشید لباش رو گذاشت روی لبام اینبار همراهی کردم اگه اختیار بدنم دست خودم بود که پسش می زدم ولی نیست
_ات میدونی وقته دیگه بدنت رو کنترل نمیکنم
جانم یعنی من
_خودت داری پیش میری
من من
_لازم نیست توضیح بدی ده دقیقه تموم شد برم
_ات
شوخی میکنی
_اصلا
دیوونه که نیستی
_چرا دو ساله که دیوونه تو هم
جدی عاشقمی
جواب سوالم رو با بوسه داد منو به خودش نزدیک تر کرد و همه تنم رو بوسه زد دستام روی کمرش میکشیدم و ده دقیقه ام که شده خواستم لذت ببرم
_عاشقتم ات کیم ات دوست دارم
جمله هایی که میگفت و قلب منو به لرزه در آورد بوسه های داغش منو هورنی میکرد
منو بلند کرد و نشوند روی پاهاش و بند سوتینم رو باز کرد با پوزخند به سینه هام نگاه میکرد شروع کرد به بازی کردن باهاشون یکی شون رو به بازی گرفته بود و اون یکی رو میخورد آهی از لذت کردم که از جدا شد نگاهی بهم کرد
_انگار خوشت اومد
از خجالت سرم رو پایین انداختم با دستش چونم رو گرفت و بالا کشید لباش رو گذاشت روی لبام اینبار همراهی کردم اگه اختیار بدنم دست خودم بود که پسش می زدم ولی نیست
_ات میدونی وقته دیگه بدنت رو کنترل نمیکنم
جانم یعنی من
_خودت داری پیش میری
من من
_لازم نیست توضیح بدی ده دقیقه تموم شد برم
۴.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.