جنیور: اول بریم شهر بازی یا بریم کنار ابشار
جنیور: اول بریم شهر بازی یا بریم کنار ابشار
امیلی: اول بریم شهر بازی چون اون نزدیک تره
لیلی: راست میگه
سوزومه: پس پیش به سوی شهر بازی
ری: نظرتون چیه سوار پیست ماشین رانی بشیمو مسابقه بدیم
سوزومه: اوکی هرکی اخر شد باید برای هممون بستنی بگیره
جنیور: موافقم
لیلی: اوکی بزن برم
امیلی: بریم
وارد شهر بازی شدنو ماشین رو پارک کردن جنیور رفتو بلیت گرفت و همه رفتن به سمت پیست وقتی رسیدن یکی یکی با کلاه ایمنی سوار ماشین شدنو بعد شمارش معکوس راه افتادن بازی بعد بیست مین به پایان رسیدو جنیور اور شدو لیلی اخر
سوزومه: بریم بستنی بخورم به حساب لیلی جوون
امیلی: بریم
رفتن سمت یکی از کافیشاپ های شهر بازی دور یکی از میز های بیرون کافه نشستن
جنیور: من سفارشارو میارم چی میخوایین
ری: برای من یه قیفی کاکائویی بیار
امیلی: برای من با طعم توت فرنگی باشه
لیلی: من وانیلی میخوام
سوزومه: من بستنی نارگیل میخوام
جنیور: اوکی منم با طعم طالبی میگیرم
جنیور رفت بعد ده مین اومد
جنیور: بفرمایین بستنی هاتون
سوزومه: تنکیو مستر
لیلی: مرسی
امیلی: خب بعد بستنی کجا بریم
سوزومه: غار نیاگارا
امیلی: بریم
سوار ماشین شدنو به سمت ابشار نیاگارا حرکت کردن بعد ده مین رسیدن قبل از این که وارد پله ها بشن بارونی هاشون رو از مسئول ها گرفتن و از پله ها بالا رفتن اب ابشار هی میپاشید روشونو هس خوبی به ارمغان میاورد بعد نیم ساعت برگشتن پایین
سوزومه: خسته شدما
لیلی: منم........ولی منظرش عالی بود
سوزومه: الان دلم یه اسموتی سرد میخواد
لیلی: اخ گفتی....... منم دلم خواست
امیلی: من یجایی رو میشناسم
امیلی: اول بریم شهر بازی چون اون نزدیک تره
لیلی: راست میگه
سوزومه: پس پیش به سوی شهر بازی
ری: نظرتون چیه سوار پیست ماشین رانی بشیمو مسابقه بدیم
سوزومه: اوکی هرکی اخر شد باید برای هممون بستنی بگیره
جنیور: موافقم
لیلی: اوکی بزن برم
امیلی: بریم
وارد شهر بازی شدنو ماشین رو پارک کردن جنیور رفتو بلیت گرفت و همه رفتن به سمت پیست وقتی رسیدن یکی یکی با کلاه ایمنی سوار ماشین شدنو بعد شمارش معکوس راه افتادن بازی بعد بیست مین به پایان رسیدو جنیور اور شدو لیلی اخر
سوزومه: بریم بستنی بخورم به حساب لیلی جوون
امیلی: بریم
رفتن سمت یکی از کافیشاپ های شهر بازی دور یکی از میز های بیرون کافه نشستن
جنیور: من سفارشارو میارم چی میخوایین
ری: برای من یه قیفی کاکائویی بیار
امیلی: برای من با طعم توت فرنگی باشه
لیلی: من وانیلی میخوام
سوزومه: من بستنی نارگیل میخوام
جنیور: اوکی منم با طعم طالبی میگیرم
جنیور رفت بعد ده مین اومد
جنیور: بفرمایین بستنی هاتون
سوزومه: تنکیو مستر
لیلی: مرسی
امیلی: خب بعد بستنی کجا بریم
سوزومه: غار نیاگارا
امیلی: بریم
سوار ماشین شدنو به سمت ابشار نیاگارا حرکت کردن بعد ده مین رسیدن قبل از این که وارد پله ها بشن بارونی هاشون رو از مسئول ها گرفتن و از پله ها بالا رفتن اب ابشار هی میپاشید روشونو هس خوبی به ارمغان میاورد بعد نیم ساعت برگشتن پایین
سوزومه: خسته شدما
لیلی: منم........ولی منظرش عالی بود
سوزومه: الان دلم یه اسموتی سرد میخواد
لیلی: اخ گفتی....... منم دلم خواست
امیلی: من یجایی رو میشناسم
۴۶۳
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.