Part 7
فردا
زود بیدار شدم تا برای پسرا صبحانه درست کنم
همه بیدار شدن
جین: واوووو چه صبحانه ای ایول
همه صبحانه رو خوردن و خواستن برن تمرین.
شوگا: هه سو ما تا شب نمیایم.
من: باشه
همه اعضا رفتن بیرون و تهیونگ اخرین نفر بود.
تهیونگ: از این به بعد حواست به خودت باشه چون برام مهمی فهمیدی؟؟(داد)
من: باشه انقدر عصبی نباش😊
منم یکم به خونه رسیدم و از اونجایی که تازه با برندceleneقرار داد بستم حاضر شدم تا برم سرکار.
شب
شب شد و رسیدم خونه خسته بودم در رو باز کردم دیدم هیچکس نیست اول ترسیدم چون دیر وقت بود و پسرا باید تا الان خونه بودن.
اه راستی یادمم نبود که تولدمه.
یه دفعه چراغا روشن شد.
همه: سوپرایزززز تولدت مبارک.
من: جیغغغغ چجوری یادتون بود.
جیمین: میخواستی تولد جذاب ترین دختر خونمونو یادمون بره ؟
بعد دو دقیقه پسرا گفتن بریم کادو تو بدیم
من: چی کادو هم گرفتید برام؟
منو بردن جلوی در اتاق جی هوپ
در رو باز کردن
جیغغغغغ
اتاق رو برام خیلی کیوت درست کرده بودن.
جیمین: اون خرس کیوتی که رو تخت میبینی ماله منه
جین: اون عکسایی هم که از خودت زدیم به دیوار کادوی منه البته خودمونم تو عکسا جا دادیم.
شوگا: سرویس تشک و پتو و بالش هم کادوی منه
نامجون : اون کتابخونه پر کتاب هم کادو منه البته بیشترش ژانر های مورد علاقه خودمه😊
خوشحال بودم دیدم تهیونگ چیزی نمیگه
گفتم ااااا بچه ها پس کوک کجاس
پسرا: خبر نداریم ازش امروزم سر تمرین نبود.
نگران کوک شدم
که یهو تهیونگ یه چیزی داد بهم
گفت کادو من برای اتاقت نیس
من: چی؟
کادو رو گرفتم ازش و بازش کردم
واییییی دقیقا همون لباس پلنگی بود که خودش داش و برای مدلینگ میپوشید البته دخترانه و بلندش.خیلی خوشحال شدم و ازش تشکر کردم.
کیک خوردیم و جیغ و هوراا و مسخره بازی کردیم موقع خواب بود.
هنوز کوک گوشیشو جواب نمیده خیلی نگرانش بودم.
نشستم تو اتاق و گریه کردم تا اینکه در اتاق باز شد یه دفعه بغلم کرد اول فک کردم تهیونگه .اما بعدش دیدم کوکه هلش دادم و...
من: کجا بودی هاااا میدونی شب تولدم چقدر نگرانت بودم عوضی نمیدونی واسم اهمیت داری؟ (داد)
کوک: هه سو اروم باش.
من: چیو اروم با......که یهو با دستش جلو دهنم و گرفت.منو نشوند رو پاش گفت : اروم باش من اون شب تو رو با وی لب ساحل دیدم میخواستین همو بغل کنین اما وقتی تو منو دیدی از تهیونگ فاصله گرفتی.
من: خب..
کوک: تو تهیونگو دوس داری؟
تا اینو گفت با عجله بلند شدم برم سمت در که نامجون جلوی در اتاق وایستاد نذاشت برم .
من: نامجون بزار برم ببرو کنار.
کوک عصبی شد و دستمو محکم گرفت.
کوک: روانی میگم دوست دارم چرا نمیفهمیدچرا با روانم بازی میکنی؟؟؟؟
یه سوال میپرسم از همین الان باید جوابمو بدی!😠دوس دخترم میشی؟؟؟؟؟جواب بده زود.
تاخواستم بگم جونگ کو......که یهو تهیونگ و جیمین حرفمو قطع کردن.
تهیونگ: بس کن کوک تا کی میخوای به بچه بازیات ادامه بدی ها!!!(داد)
جیمین: با هر دوتونم بس کنید.
جیمین سریع دستمو میکشه و منو زود از خونه دور میکنه
من : جیمینااااااا وایساااااا
زود سوار ماشینش میشیم
جیمین: بس کن هه سو طوری رفتار نکن که انگار از هیچی خبر نداری!؟؟
من: چی؟
جیمین: تو فک میکنی من چیکارت میشم؟
من: مثل یه رفیق یا یه برادر.
جیمین: (گریه) نه چی میگی من دوست دارم چرا اینو نمیفهمی ها(داد)
من همینطوری خشکم میزنه سریع از ماشین پیاده میشم و بدو بدو میکنم تا از خونه دور بشم
اعضا بدو بدو میان پایین و میبینن جیمین تنهاس.
وی یقه جیمین و میگیره و میگه
تهیونگ:هه سو.. هه سو کو کجا رفت(داد).
جیمین: بهش اعتراف کردم اونم سریع فرار کرد.
کوک میاد دنبالم و در حال دویدن میگه.
تهیونگ امشب و برات جبران میکنم.
زود بیدار شدم تا برای پسرا صبحانه درست کنم
همه بیدار شدن
جین: واوووو چه صبحانه ای ایول
همه صبحانه رو خوردن و خواستن برن تمرین.
شوگا: هه سو ما تا شب نمیایم.
من: باشه
همه اعضا رفتن بیرون و تهیونگ اخرین نفر بود.
تهیونگ: از این به بعد حواست به خودت باشه چون برام مهمی فهمیدی؟؟(داد)
من: باشه انقدر عصبی نباش😊
منم یکم به خونه رسیدم و از اونجایی که تازه با برندceleneقرار داد بستم حاضر شدم تا برم سرکار.
شب
شب شد و رسیدم خونه خسته بودم در رو باز کردم دیدم هیچکس نیست اول ترسیدم چون دیر وقت بود و پسرا باید تا الان خونه بودن.
اه راستی یادمم نبود که تولدمه.
یه دفعه چراغا روشن شد.
همه: سوپرایزززز تولدت مبارک.
من: جیغغغغ چجوری یادتون بود.
جیمین: میخواستی تولد جذاب ترین دختر خونمونو یادمون بره ؟
بعد دو دقیقه پسرا گفتن بریم کادو تو بدیم
من: چی کادو هم گرفتید برام؟
منو بردن جلوی در اتاق جی هوپ
در رو باز کردن
جیغغغغغ
اتاق رو برام خیلی کیوت درست کرده بودن.
جیمین: اون خرس کیوتی که رو تخت میبینی ماله منه
جین: اون عکسایی هم که از خودت زدیم به دیوار کادوی منه البته خودمونم تو عکسا جا دادیم.
شوگا: سرویس تشک و پتو و بالش هم کادوی منه
نامجون : اون کتابخونه پر کتاب هم کادو منه البته بیشترش ژانر های مورد علاقه خودمه😊
خوشحال بودم دیدم تهیونگ چیزی نمیگه
گفتم ااااا بچه ها پس کوک کجاس
پسرا: خبر نداریم ازش امروزم سر تمرین نبود.
نگران کوک شدم
که یهو تهیونگ یه چیزی داد بهم
گفت کادو من برای اتاقت نیس
من: چی؟
کادو رو گرفتم ازش و بازش کردم
واییییی دقیقا همون لباس پلنگی بود که خودش داش و برای مدلینگ میپوشید البته دخترانه و بلندش.خیلی خوشحال شدم و ازش تشکر کردم.
کیک خوردیم و جیغ و هوراا و مسخره بازی کردیم موقع خواب بود.
هنوز کوک گوشیشو جواب نمیده خیلی نگرانش بودم.
نشستم تو اتاق و گریه کردم تا اینکه در اتاق باز شد یه دفعه بغلم کرد اول فک کردم تهیونگه .اما بعدش دیدم کوکه هلش دادم و...
من: کجا بودی هاااا میدونی شب تولدم چقدر نگرانت بودم عوضی نمیدونی واسم اهمیت داری؟ (داد)
کوک: هه سو اروم باش.
من: چیو اروم با......که یهو با دستش جلو دهنم و گرفت.منو نشوند رو پاش گفت : اروم باش من اون شب تو رو با وی لب ساحل دیدم میخواستین همو بغل کنین اما وقتی تو منو دیدی از تهیونگ فاصله گرفتی.
من: خب..
کوک: تو تهیونگو دوس داری؟
تا اینو گفت با عجله بلند شدم برم سمت در که نامجون جلوی در اتاق وایستاد نذاشت برم .
من: نامجون بزار برم ببرو کنار.
کوک عصبی شد و دستمو محکم گرفت.
کوک: روانی میگم دوست دارم چرا نمیفهمیدچرا با روانم بازی میکنی؟؟؟؟
یه سوال میپرسم از همین الان باید جوابمو بدی!😠دوس دخترم میشی؟؟؟؟؟جواب بده زود.
تاخواستم بگم جونگ کو......که یهو تهیونگ و جیمین حرفمو قطع کردن.
تهیونگ: بس کن کوک تا کی میخوای به بچه بازیات ادامه بدی ها!!!(داد)
جیمین: با هر دوتونم بس کنید.
جیمین سریع دستمو میکشه و منو زود از خونه دور میکنه
من : جیمینااااااا وایساااااا
زود سوار ماشینش میشیم
جیمین: بس کن هه سو طوری رفتار نکن که انگار از هیچی خبر نداری!؟؟
من: چی؟
جیمین: تو فک میکنی من چیکارت میشم؟
من: مثل یه رفیق یا یه برادر.
جیمین: (گریه) نه چی میگی من دوست دارم چرا اینو نمیفهمی ها(داد)
من همینطوری خشکم میزنه سریع از ماشین پیاده میشم و بدو بدو میکنم تا از خونه دور بشم
اعضا بدو بدو میان پایین و میبینن جیمین تنهاس.
وی یقه جیمین و میگیره و میگه
تهیونگ:هه سو.. هه سو کو کجا رفت(داد).
جیمین: بهش اعتراف کردم اونم سریع فرار کرد.
کوک میاد دنبالم و در حال دویدن میگه.
تهیونگ امشب و برات جبران میکنم.
۶.۵k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.