پارت چهار و پنج دیدن

کوک ویو
از خواب بیدار شدم دیدم بله بورام خانم رفته با یکی دیگه باهام کات کرده
ات ویو
از خواب یدار سدم رفتم پیس میز صبحونه درست کردم که جونگ کوک اومد پایین
ات و کوک هوففف سینگلی عجب چیز بدیه
باهم خندیدن
ات صبحو نه بخور
کوک ممنونم
ات میگم زن عمو کجاهه
کوک پیش بابام خونه بقلی
ات خونه ماهم بقلشه دیگه اره؟
کوک اره
ات چه حوصله ای داستن گشتن سه تا خونه پیش هم پیدا کردن
کوک تازه یکیم بغا مال منه اون مال توعه
ات جانننن
کوک بابات خواست بهت بگه من گفتم
ات اها
کوک بریم فیلم ببینیم
ات اره داخل راه به سمت مبل بودن که، یه پیام اومد که فردا پر مادرشون میاد
ات اخجونننننن
کوک چتهههه
ات فردا پدر مادرم میاننن
کوک اوخیی نی نیییی
ات یاااا
کوک باسخ بابا
و اینکه ات پاس به مبل گیر کرد و دوتا افتادن روی هم
نا اینکه کوک بو.. سیدش ات هم همکا ی کرد
ات واسچی باید ببوسیم
کوک چون دوس پسرتم
ات عهه
کوک ارههه
ات کوک رو بو.. سید
ات و کوک باهم گقتن دوست دارم
ات و کوک هنگیده بهم نکا میکردم
کوک....


پارت پنج
کوک امم... هنون بنظرم ثابت نشده نه؟
ات ای سوء استفاده گر خنده
ات بو. سیدش خوایت جدا شه کوک گرفتش برای ده دیقه
ات من یه چیزی میخواستم بهت بدم
کوک خب بده
ات بیابالا توی اتاقم بهت بدم
کوک باسه
ات کجاست پس ایننن اها ایناهاش بیا وایه تو
کوک ممنونمممم میگم مگه میخوای برب هدیه بهم میدی؟
ات امم اره یجورایی باید برم
کوک ناراحت
ات ناراحت نباش برمیگردم ناراحت
کوک ات رو بغل کردو گف
کوک دلک برات تنگ میسه
ات منم بغض
کوک اوخییی گریه نکن
ات نمیتونممممم محکم بغلش کردو گف خیلی خیلی دوست دارم یادت بمونه بغض
کوکخب بیا یه عکس خواطره داسته باشیم؟
ات اره عکس گرفت
ات من برم وسایلمو جم کنم
کوک دلم برات تنگ میشه
ات منم
رفت ویایلسو جم کرد زده بود پرواز ساعت ۱۲ شب پدر مادرم رفته بودن امریکا و برای اخرین با میتونم ببینمشون
کوک ویو
خیلی دوستش دارم نمیدونم چطثر عاشقش سدم خیلی دوستش دارم نمیدونم چرا دلم براس تنگ میشه هق هق
کوک ربت خوابید نمیدونست ساعت دوازده سب میخواد بره
ات ساعت دوازده بهش چیبگم ولس نامه مینویسم براش
(نوشته: سلام جونگ کوک دلم برات تمگ میشه گفت بایپ دوازده شب برم دلم برات تنگ میسه دویت بچگی دوست دارم ازطرف ات)
کوک بیدار شد ساعت یک شب گف بره یه سر بزنه دید اتاق خالیه دید براس نامه نوشته
کوک چرا نگفت اها ساید تازه فهمیده بود ولش