"ازدواج اجباری"
"ازدواج اجباری"
پارت 11
ویو تهیونگ
از وقتی که ا/ت و رسوندم چهل دقه میگذره خودمم توس خیابونا دارم چرخ میزنم از این کوچه به اون کوچه..زدم کنار گوشیمو دراوردم تا شماره جیهوپ رو بگیرم..بعد از چند تا بوق بالاخره جواب داد.
ته: الو..جیهوپ.
جیهوپ: الو سلام تهیونگ خوبی؟چخبرا؟.
ته: ممنون خوبم تو خوبی؟ راستی ی خبر خوب دارم برات..
جیهوپ: ممنون.چخبری؟؟..
ته: ا/ت و یادت میاد؟!..
جیهوپ: اره ولی تاحالا ندیدمش..
ته: فردا قراره ببینیش..!
جیهوپ: واقعا بهش پیشنهاد دادی؟!.
ته: اره ولی نه مستقیم..
جیهوپ: یعنی چی؟؟.
ته: یعنی اینکه نگفتم ازش خوشم میاد گفتم از ی دختر دیگه ای خوشم میاد پ تا وقتی از علاقه دختر به خودم مطمئن نشم با تو تو رابطه ام..!
جیهوپ: اهان اون چی گفت؟؟
ته: هیچی قبول کرد اگه بدونی چیشده..پشمات میریزه.
جیهوپ: چیشده؟
ته: امروز وقتی که برگشتم خونه مادرم گیر داد که برم سرقرار گفت از قبل وقته گرفته بود.منم چیزی نگفتم ولی قبلش به ا/ت پیشنهاد دادم بعد نیم ساعت ا/ت گفت که من باید برم جایی ساعت 6 باید اونجا زاشم خودمم ساعت 6 باید میرفتم جایی براش تاکسی گرفتم..اون رفتش..بعد منم راه افتادم رسیدم دخترع هونز نیومده بود من نشستم که ی صدای اشنذ اومد که میگفت سلام سرمو کت بالا گرفتم دیدم ا/ت روبه رومه تعجب کردم.
جیهوپ: واقعا اومده بود دنبالت..؟؟!!
ته: نه من کلا با اون قرار داشتم..بعدشم از این فرصت استفاده کردیمو قرارشد به خانوادت هامون بگیم که میریم سرقرار فردا هم باهاش قرار دارم..میخوام با تو اشناش کنم..
جیهوپ: اووهه یس قرار زن داداشمو ببینم...
ته: جیهوپ تو یزره زودتر فردا بیا لوکیشنو برات میفرستم..
جیهوپ: باشه تهیونگ خداحافظ.
ته: خداحافظ.
(قطع کرد)
رسیدم خونه گرسنم نبود مامانم و بابام پایین بودن سلام کردم از پله ها رفتم بالا تو فکر ا/ت بودم که اکه بفهمه که اون دختری که دوسش دارم خودش چیکار میکنه؟؟!.
پارت 11
ویو تهیونگ
از وقتی که ا/ت و رسوندم چهل دقه میگذره خودمم توس خیابونا دارم چرخ میزنم از این کوچه به اون کوچه..زدم کنار گوشیمو دراوردم تا شماره جیهوپ رو بگیرم..بعد از چند تا بوق بالاخره جواب داد.
ته: الو..جیهوپ.
جیهوپ: الو سلام تهیونگ خوبی؟چخبرا؟.
ته: ممنون خوبم تو خوبی؟ راستی ی خبر خوب دارم برات..
جیهوپ: ممنون.چخبری؟؟..
ته: ا/ت و یادت میاد؟!..
جیهوپ: اره ولی تاحالا ندیدمش..
ته: فردا قراره ببینیش..!
جیهوپ: واقعا بهش پیشنهاد دادی؟!.
ته: اره ولی نه مستقیم..
جیهوپ: یعنی چی؟؟.
ته: یعنی اینکه نگفتم ازش خوشم میاد گفتم از ی دختر دیگه ای خوشم میاد پ تا وقتی از علاقه دختر به خودم مطمئن نشم با تو تو رابطه ام..!
جیهوپ: اهان اون چی گفت؟؟
ته: هیچی قبول کرد اگه بدونی چیشده..پشمات میریزه.
جیهوپ: چیشده؟
ته: امروز وقتی که برگشتم خونه مادرم گیر داد که برم سرقرار گفت از قبل وقته گرفته بود.منم چیزی نگفتم ولی قبلش به ا/ت پیشنهاد دادم بعد نیم ساعت ا/ت گفت که من باید برم جایی ساعت 6 باید اونجا زاشم خودمم ساعت 6 باید میرفتم جایی براش تاکسی گرفتم..اون رفتش..بعد منم راه افتادم رسیدم دخترع هونز نیومده بود من نشستم که ی صدای اشنذ اومد که میگفت سلام سرمو کت بالا گرفتم دیدم ا/ت روبه رومه تعجب کردم.
جیهوپ: واقعا اومده بود دنبالت..؟؟!!
ته: نه من کلا با اون قرار داشتم..بعدشم از این فرصت استفاده کردیمو قرارشد به خانوادت هامون بگیم که میریم سرقرار فردا هم باهاش قرار دارم..میخوام با تو اشناش کنم..
جیهوپ: اووهه یس قرار زن داداشمو ببینم...
ته: جیهوپ تو یزره زودتر فردا بیا لوکیشنو برات میفرستم..
جیهوپ: باشه تهیونگ خداحافظ.
ته: خداحافظ.
(قطع کرد)
رسیدم خونه گرسنم نبود مامانم و بابام پایین بودن سلام کردم از پله ها رفتم بالا تو فکر ا/ت بودم که اکه بفهمه که اون دختری که دوسش دارم خودش چیکار میکنه؟؟!.
۹.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.