وانشات جیمین پ ۲
.....بعد یه پیشخدمت اومد و برای تو هم یه گیلاسی ریخت....یه سمت رنگ سرخش نگاه کردی.....برش داشتی و کمی ازش تو حلقت ریختی و مزه ی تلخش تا ته معدت رو سوزوند ( جیمین) میتونی بخوریش؟ // لیوان و گذاشتی سر جاش ( میا ) شاید! // لبخندی تلخ زد ک تلیخش به اندازه ی زهر مار بود.... نگاهش نمیکردی.....با لیوانت بازی میکردی ... ( جیمین ) یه دست بزنیم؟ // بهش نگاه کردی ک به سمت میز بازی کنار دیوار اشاره میکرد لبخندی زدی....آخه قبلا بازی کرده بودی و دستت خیلی هم شانس زیادی داشت ..... پس با رضایت لب زدی ( میا) باشه! ( جیمین) خوبه! // به طرف میز رفتید جیمین دست زد و همه عقب رفتن و یه بازی دو نفره بین تو و جیمین ایجاد کردن.....همه جیمین رو میشناختن....و برای همین از دور نگاه میکردن ( جیمین ) بازیکن سختی ام! میتونی برنده شی؟ ( میا) هرچقدر هم سخت باشی....من سخت ترم! و برای شکست دادنت....تمام تلاشمو میکنم! // همه هو کشیدن و جیمین گیلاسیش رو تا ته خورد و لیوان و به پیش خدمت داد ( جیمین ) تو میخوای از شر رییس اینجا خلاص شی درسته؟ // خیلی ریلکس تایید کردی....نیشخندی زد و در حالی ک کتش و با کراواتش در می آورد گفت ( جیمین) عمر در مقابل عمر!.....اگه تو بردی من آون رییس رو میکشم و با پولام آزادت میکنم ک بری!....و اگه من بردم....// دو دکمه ی بالای لباسشو باز کرد و نفسشو با صدا بیرون داد...... در حالی ک آستین های لباسش رو میداد بالا لب زد ( جیمین) اگه من بردم،.....تو مال من میشی! آزادی در مقابل حبس!...... عمرت با آزادی.....عمرت با حبس! // بعد بالا زدن آستینش دو تا دستشو دو طرفش روی دیواره گذاشت و خم شد صدای جیغ و دست همه بلند شد.... همه به لبهای تو چشم دوخته بودن تا تایید کنی.... دو تا دستاتو روی دیواره های کنار میز گذاشتی و وزنتو انداختی رو دستات ( میا) قبوله! آزادی در مقابل حبس! // پوزخند صدا داری زد ( جیمین ) نگران نباش! به نفعته چون از هر دو طرف سود میبری..... هم از من هم از آزادی // منظورش خیلی قشنگ فهمیده میشد......یعنی اینکه قابل لمس میشه برای تو!....درسته ک اون خیلی بدن جذابی داره......و.... تو هم بازی کردن و قشنگ بلدی!.....ولی با کسی بازی نکردی و مطمئنا اگه میباختی اولیش جیمین بود و اون مافیا.....قطعا بدترین کسی بود ک ...........اومم....لبخندی زدی..... ( میا) برای بردن سخت تلاش میکنم! ( جیمین) هه....خوبه!...... 6 ست پخش کن! // پیشخدمت کارت ها رو پخش کرد..........ساعت طلاییش ک به میز خورد صدای تقی داد..... ساعت گرونی به نظر میرسید.......کارتاتون رو برداشتین و بازی رو شروع کردین......رقابت سختی بود....کارت های خوبی داشتی.....ولی انگار اونم کارت های جالبی داشت......آخر های بازی....امتیازات برابر و حد زیادی فرق نداشت.....کمی از جیمین عقب تر بودی
۸۸.۴k
۱۹ مرداد ۱۴۰۰