پارت ۲۴
پارت ۲۴
#ارن
گوشیو برداشتم
_الو
_الو
_سلام ارمین
_سلام
_جانم
_میگگ فردا میاین بریم بیرون
_من میام ولی میکاسا رو نمیدونم
_باشه پس فردا میبینمت
_باشه
_خداحافظ
_خداحافظ
گوشیو قطع کردم جعبه رو ورداشتم و رفتم تو اتاق تا سر میکاسارو ببندم
تا منو دید گفت:ارن لباست
_چی شده
به لباسم نگاه کردم خونی شده بود
_عیب نداره چیزی خاصی نیست
دیگه چیزی نگفت
سرشو که بستم برگشت و گفت
تو از کجا منو پیدا کردی
_ام راستشو بگم
_اوهوم
_خب راستش تو موهات رد یاب گذاشتم
_جاااان🤯
یهو پرید روم و باعث شد بیوفتم رو تخت
انقدر از سر و کولم بالا رفت که خودش خسته شد و خوابش برد
بلند شدم و رفتم بیرون رو مبل نشستم
گوشیمو روشن کردمو رفتم تو اینستا
همینحوری داشتم میگشتم که حس کردم یه نفر از پشتم رد شد
نگاه کردم دیدم میکاسائه
_میکاسا
دیدم جواب نمیده بلند شدمرفتم نزدیکتر فهمیدم که تو خواب داره راه میره
بغلش کردم،یهو پرید از خواب
_چی شده
_هیچی داشتی تو خواب راه میرفتی
_ام
سرشو انداخت پایین انگار خجالت کشیده بود
محکم تر بغلش کردم،میارزید انگار سردش بود
#ارن
گوشیو برداشتم
_الو
_الو
_سلام ارمین
_سلام
_جانم
_میگگ فردا میاین بریم بیرون
_من میام ولی میکاسا رو نمیدونم
_باشه پس فردا میبینمت
_باشه
_خداحافظ
_خداحافظ
گوشیو قطع کردم جعبه رو ورداشتم و رفتم تو اتاق تا سر میکاسارو ببندم
تا منو دید گفت:ارن لباست
_چی شده
به لباسم نگاه کردم خونی شده بود
_عیب نداره چیزی خاصی نیست
دیگه چیزی نگفت
سرشو که بستم برگشت و گفت
تو از کجا منو پیدا کردی
_ام راستشو بگم
_اوهوم
_خب راستش تو موهات رد یاب گذاشتم
_جاااان🤯
یهو پرید روم و باعث شد بیوفتم رو تخت
انقدر از سر و کولم بالا رفت که خودش خسته شد و خوابش برد
بلند شدم و رفتم بیرون رو مبل نشستم
گوشیمو روشن کردمو رفتم تو اینستا
همینحوری داشتم میگشتم که حس کردم یه نفر از پشتم رد شد
نگاه کردم دیدم میکاسائه
_میکاسا
دیدم جواب نمیده بلند شدمرفتم نزدیکتر فهمیدم که تو خواب داره راه میره
بغلش کردم،یهو پرید از خواب
_چی شده
_هیچی داشتی تو خواب راه میرفتی
_ام
سرشو انداخت پایین انگار خجالت کشیده بود
محکم تر بغلش کردم،میارزید انگار سردش بود
۱۰.۶k
۲۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.