🌸وقتی فکر میکردی یه دوست عادیه🌸فصل 2 پارت 5
(صبح...ساعت 8...خونه ی ا.ت]
بیدار شدم، جیمین هنوز کنارم خواب بود، دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود، آروم دستاشو از کمرم برداشتم و از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت دستشویی، کارای مربوطه رو انجام دادم، رفتم پایین، رن و یین خواب بودن.
رفتم سمت آشپز خونه و صبحانه درست کنم.
یکم بعد یین بیدار شد و صبح بخیر گفت و رفت سمت دستشویی...
یکم بعد جیمین از پله ها اومد پایین و صبح بخیر گفت و اومد تو آشپز خونه.
داشتم میز رو میچیدم که جیمین اومد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد.
جیمین:
چی داریم واسه صبحانه؟
ا.ت:
صبحانه...🗿
جیمین:
*خندیدن* هنوزم مثل اون موقع که راهنمایی بودیم شوخطبعی.
داشتیم حرف میزدیم که رن بیدار شد و از پله ها اومد پایین..
رن:
صبح بخیر
ا.ت و جیمین:
صبح بخیر.
و یین هم از دستشویی اومد بیرون و نشستیم دور میز و شروع به خوردن صبحانه کردیم.
ظرف هارو با کمک رن جمع کردیم و رفتیم همگی نشستیم رو کاناپه.
ا.ت:
بچه ها فیلم ببینیم؟
یین:
هووم
جیمین:
آره
رفتم تلویزیون رو روشن کردم و یه فیلم عاشقانه گذاشتم و رفتم کنار جیمین نشستم، منو رن وسط نشسته بودیم و یین کنار رن و جیمین کنار من.
فیلم رو پلی کردم و دیدیم...
............... یکم بعد ................
صدای تلویزیون:
اوه مکس من عاشقتم!
کاترین منم عاشقتم!!
ویوی ا.ت :
شخصیت اصلی به کراشش گفت که عاشقشه و جواب مثبت گرفت، مثل اعتراف من به جیمین بود...
..................................
قرار شد بعد ناهار بریم پارک دوچرخه سواری
🌸🌸
بیدار شدم، جیمین هنوز کنارم خواب بود، دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود، آروم دستاشو از کمرم برداشتم و از رو تخت بلند شدم و رفتم سمت دستشویی، کارای مربوطه رو انجام دادم، رفتم پایین، رن و یین خواب بودن.
رفتم سمت آشپز خونه و صبحانه درست کنم.
یکم بعد یین بیدار شد و صبح بخیر گفت و رفت سمت دستشویی...
یکم بعد جیمین از پله ها اومد پایین و صبح بخیر گفت و اومد تو آشپز خونه.
داشتم میز رو میچیدم که جیمین اومد و دستاشو دور کمرم حلقه کرد.
جیمین:
چی داریم واسه صبحانه؟
ا.ت:
صبحانه...🗿
جیمین:
*خندیدن* هنوزم مثل اون موقع که راهنمایی بودیم شوخطبعی.
داشتیم حرف میزدیم که رن بیدار شد و از پله ها اومد پایین..
رن:
صبح بخیر
ا.ت و جیمین:
صبح بخیر.
و یین هم از دستشویی اومد بیرون و نشستیم دور میز و شروع به خوردن صبحانه کردیم.
ظرف هارو با کمک رن جمع کردیم و رفتیم همگی نشستیم رو کاناپه.
ا.ت:
بچه ها فیلم ببینیم؟
یین:
هووم
جیمین:
آره
رفتم تلویزیون رو روشن کردم و یه فیلم عاشقانه گذاشتم و رفتم کنار جیمین نشستم، منو رن وسط نشسته بودیم و یین کنار رن و جیمین کنار من.
فیلم رو پلی کردم و دیدیم...
............... یکم بعد ................
صدای تلویزیون:
اوه مکس من عاشقتم!
کاترین منم عاشقتم!!
ویوی ا.ت :
شخصیت اصلی به کراشش گفت که عاشقشه و جواب مثبت گرفت، مثل اعتراف من به جیمین بود...
..................................
قرار شد بعد ناهار بریم پارک دوچرخه سواری
🌸🌸
۸.۶k
۲۳ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.