رمان: بازی عشق
ویو آکاری
حوصلم سر رفته اینا باز دارن حرف می زنن بهتره برم بیرون یه هوایی عوض کنم.
یکی از دانش آموزا : آکاری میشه اینارو ببری تو کلاس موسیقی
آکاری: چرا که نه
اصلا چرا قبول کردم ولش بابا (داره در کلاسو باز میکنه)
جونگ سو اون اینجا چیکار می کنه؟
آکاری:تو اینجا چیکار می کنی
جونگ سو:به تو ربطی نداره .خودت اینجا چیکار می کنی؟
آکاری:اومدم اینارو بزارم
که یهو جونگ سو آکاری رو می چسپونه به دیوار
آکاری:آخ داری چیکار می کنی ولم کن
جونگ سو: یه دقیقه صبر کن الان تموم میشه
جونگ سو رگ دست آکاری رو لیس میزنه
آکاری:ولم کن!! (داره داد میزنه)
جونگ سو به گردن آکاری نزدیک میشه که یهو آکاری می چسبونه زیر گوشش
ویو آکاری
از کلاس رفتم بیرون تا جایی که تونستم دوییدم. از سالن مدرسه رفتم بیرون همینجور می دوییدم که یهو سرو کله یه قلدرای مدرسه پیدا شد مجبور شدم وایستم
آکاری: ببخشید میزارین رد شم (بدبخت داره نفس نفس می کنه😅🖐️)
قلدرا:نه کجا با این عجله
و آکاری یو هل میدن
قلدرا:بچه ها نظرتون چیه موهاشو واکینم😈
و شروع میکنن به وا کردن موهای آکاری
ویو آکاری
دستشونو پس زدمو درباره دوییدم که یهو از پله ها افتادم پایین و بیهوش شدم
ویو جونگ سو
از سالن مدرسه رفتم بیرون دیدم قلدرا دارن آکاریو عضیت می کنن همینجور یواش داشتم راه می رفتم که یهو دیدم آکاری دوباره داره می دوعه که یهو از پله ها افتاد پایین .
حوصلم سر رفته اینا باز دارن حرف می زنن بهتره برم بیرون یه هوایی عوض کنم.
یکی از دانش آموزا : آکاری میشه اینارو ببری تو کلاس موسیقی
آکاری: چرا که نه
اصلا چرا قبول کردم ولش بابا (داره در کلاسو باز میکنه)
جونگ سو اون اینجا چیکار می کنه؟
آکاری:تو اینجا چیکار می کنی
جونگ سو:به تو ربطی نداره .خودت اینجا چیکار می کنی؟
آکاری:اومدم اینارو بزارم
که یهو جونگ سو آکاری رو می چسپونه به دیوار
آکاری:آخ داری چیکار می کنی ولم کن
جونگ سو: یه دقیقه صبر کن الان تموم میشه
جونگ سو رگ دست آکاری رو لیس میزنه
آکاری:ولم کن!! (داره داد میزنه)
جونگ سو به گردن آکاری نزدیک میشه که یهو آکاری می چسبونه زیر گوشش
ویو آکاری
از کلاس رفتم بیرون تا جایی که تونستم دوییدم. از سالن مدرسه رفتم بیرون همینجور می دوییدم که یهو سرو کله یه قلدرای مدرسه پیدا شد مجبور شدم وایستم
آکاری: ببخشید میزارین رد شم (بدبخت داره نفس نفس می کنه😅🖐️)
قلدرا:نه کجا با این عجله
و آکاری یو هل میدن
قلدرا:بچه ها نظرتون چیه موهاشو واکینم😈
و شروع میکنن به وا کردن موهای آکاری
ویو آکاری
دستشونو پس زدمو درباره دوییدم که یهو از پله ها افتادم پایین و بیهوش شدم
ویو جونگ سو
از سالن مدرسه رفتم بیرون دیدم قلدرا دارن آکاریو عضیت می کنن همینجور یواش داشتم راه می رفتم که یهو دیدم آکاری دوباره داره می دوعه که یهو از پله ها افتاد پایین .
۳.۳k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.