عشق جنگی من
پارت 38
+خوب ددی چیکار کنیم
_امم بریم خونه لیندا و تهیونگ
+آره
کوک :بدو بریم بالا لباس بپوشیم
و لباساشون رو پوشیدن و رفتن
+خوب بریم
_... (زل زده ب ا/ت)
+حالت خوبه کوک
که یکدفعه یک بوسه ی وحشیانه رو شروع کرد دخترک که تعجب کرد کرده بود ولی همراهیش کرد
_بیب خیلی طعم لبات رو دوست دارم
+بشین بینیم بابا
_بریم
+خو یلا دیگه
_بریم
و رفتن
و در زدن
تهیونگ :کی...
_هی
درو بست
تهیونگ :زود لباس بپوش بدو
لیندا :باش
ا/ت و کوک داشتن همو با تعجب نگاه میکردن
_فاک
+من هیچی ندیدم
_یعنی اونا داشتن
+تو ساکت
تهیونگ :سلام هیونگ
_درد و هیونگ
+خیلی بد موقعه اومدیم
تهیونگ :داشتم خالت میکردم ها
+عه خو کوک جونم بیا بریم
تهیونگ :مگه کرم داشتی بیاین دیگه
_خیلی ببخشید
تهیونگ :آییش داشتم بابا میشدم اههه
+سلام
لیندا :اونییی خیلی وقت ندیدمت
+همین دیروز بازار بودیم
لیندا :آهان
+بله
تهیونگ :انتقامم رو میگیرم
_چجوری
تهیونگ :وسط کار های خاک بر سرت میام در میزنم
_جرعت داری بیا منم آور درو باز کردم
تهیونگ :از پنجره میام
_هَهه منم میرم توی اون یکی خونم
تهیونگ :ایشش
+مگه بچه ایین
تهیونگ و کوک :نهه
لیندا :فیلم بببینیم
+آره
لیندا :ترسناک
+آره
تهیونگ :میگم پوشاک بیارم یوقت دست شویی نکنیم تو خودمون
+خیر سرت مافیایی
تهیونگ :استغفرالله خدایا خودت رحم کن
+میگم
تهیونگ :هان
+سکته کردم تعجب نکن
تهیونگ :حله داداش
+خوب ددی چیکار کنیم
_امم بریم خونه لیندا و تهیونگ
+آره
کوک :بدو بریم بالا لباس بپوشیم
و لباساشون رو پوشیدن و رفتن
+خوب بریم
_... (زل زده ب ا/ت)
+حالت خوبه کوک
که یکدفعه یک بوسه ی وحشیانه رو شروع کرد دخترک که تعجب کرد کرده بود ولی همراهیش کرد
_بیب خیلی طعم لبات رو دوست دارم
+بشین بینیم بابا
_بریم
+خو یلا دیگه
_بریم
و رفتن
و در زدن
تهیونگ :کی...
_هی
درو بست
تهیونگ :زود لباس بپوش بدو
لیندا :باش
ا/ت و کوک داشتن همو با تعجب نگاه میکردن
_فاک
+من هیچی ندیدم
_یعنی اونا داشتن
+تو ساکت
تهیونگ :سلام هیونگ
_درد و هیونگ
+خیلی بد موقعه اومدیم
تهیونگ :داشتم خالت میکردم ها
+عه خو کوک جونم بیا بریم
تهیونگ :مگه کرم داشتی بیاین دیگه
_خیلی ببخشید
تهیونگ :آییش داشتم بابا میشدم اههه
+سلام
لیندا :اونییی خیلی وقت ندیدمت
+همین دیروز بازار بودیم
لیندا :آهان
+بله
تهیونگ :انتقامم رو میگیرم
_چجوری
تهیونگ :وسط کار های خاک بر سرت میام در میزنم
_جرعت داری بیا منم آور درو باز کردم
تهیونگ :از پنجره میام
_هَهه منم میرم توی اون یکی خونم
تهیونگ :ایشش
+مگه بچه ایین
تهیونگ و کوک :نهه
لیندا :فیلم بببینیم
+آره
لیندا :ترسناک
+آره
تهیونگ :میگم پوشاک بیارم یوقت دست شویی نکنیم تو خودمون
+خیر سرت مافیایی
تهیونگ :استغفرالله خدایا خودت رحم کن
+میگم
تهیونگ :هان
+سکته کردم تعجب نکن
تهیونگ :حله داداش
۵.۶k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.