♡مافیا ددی من ♡
♡مافیا ددی من ♡
Part 9
(از زبان کوک)
و گریه هام شدید تر شد
نمی تونستم دیگه گریه هامو کنترل کنم که دیدم ا/ت با گریه داره بهم میگه
ا/ ت: لطفا گریه نکن
و بعد از چند دقیقه گریم بند امد
(از زبان ا/ت)
نمی دونم چطوری ولی خیلی عاشقش شده بودم
تو این فکر بودن به یادم امد من یه چاقو جیبی دارم و تونستم دستم رو باز
کنم بعدش هم دست جونگ کوک رو باز کردم
عجیبه ولی انگار اصلا نگشته بود و وسایلمون رو ازمون نگرفته بود
من و جونگ کوک تفنگامون رو برداشتم و
در رو باز کردیم
روبه رومون پله می خورد به پایین و بالا
که همون لحظه از پله های بالا صدا امد
انگار که یکی ازش داره میاد پایین
پس من و جونگ کوک سری رفتیم پایین
و دیدم یه پنجره داخلشه که می تونیم ازش فرار کنیم
ببخشید بچه ها اون اتفاق خوب تو این پارت جا نشد تو پارت بعدی می نویسم
حمایت........ 💜؟
Part 9
(از زبان کوک)
و گریه هام شدید تر شد
نمی تونستم دیگه گریه هامو کنترل کنم که دیدم ا/ت با گریه داره بهم میگه
ا/ ت: لطفا گریه نکن
و بعد از چند دقیقه گریم بند امد
(از زبان ا/ت)
نمی دونم چطوری ولی خیلی عاشقش شده بودم
تو این فکر بودن به یادم امد من یه چاقو جیبی دارم و تونستم دستم رو باز
کنم بعدش هم دست جونگ کوک رو باز کردم
عجیبه ولی انگار اصلا نگشته بود و وسایلمون رو ازمون نگرفته بود
من و جونگ کوک تفنگامون رو برداشتم و
در رو باز کردیم
روبه رومون پله می خورد به پایین و بالا
که همون لحظه از پله های بالا صدا امد
انگار که یکی ازش داره میاد پایین
پس من و جونگ کوک سری رفتیم پایین
و دیدم یه پنجره داخلشه که می تونیم ازش فرار کنیم
ببخشید بچه ها اون اتفاق خوب تو این پارت جا نشد تو پارت بعدی می نویسم
حمایت........ 💜؟
۱۱.۷k
۲۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.