شکستنی تر از آنم که ضربه ام بزنی

شکستنی تر از آنم که ضربه ام بزنی
رفیقِ کهنه دلم را چگونه میشکنی؟
شبیه یوسف گم گشته ام که کنعان را
گرفته اند از او گرگ های هم وطنی!
نه بوی پیرهنی از شمال می آید
نه از جنوب، خبر از برادران تنی
عزیز کشور قلب کسی نخواهد شد
به چاه رفته ی بی آبروی همچو منی!
میان این همه چشم انتظار میچرخم
مرا شناخت فقط چشم های پیرزنی
غریب گشتم و میگردم و در آخر هم
غریبه ام به دوتا چشم دوست داشتنی
شکستنی ترم از شاخه های نیلوفر
رفیق کهنه دلم را چگونه میشکنی؟

#مرتضی_حیدری
🥀💔
دیدگاه ها (۰)

"ای سرآغاز غزلهای من ای مهتابیپیله ی چشم مرا ای سبب بی خوابی...

"بنگر ز شور افتاده ام،غوغا ندارمدرمانده و خسته،دلی،شیدا ندار...

"حال من غمگین است..وکسی نیست بگوید که چرا؟منم و بغض گلو لحن ...

در سبد نگاه تو سیب دلم رسیده استدامن پر گل آورید شاخه ی من خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط