My abortive love p13
اوپا:دیوونه شدی؟؟؟
یونا:نه دیگه بسه مگه خودش نخواسته
×:ولی داری زندگیه خودتو خراب میکنین
یوری:عزیزم شاید هنوز یکم جا داشته باشه که دوباره بهم برگردین.
یونا:زندانش جونگ سوک دقیقا داره چه غلطی میکنه؟؟؟
اوپا:این چه طرز حرف زدنه
یونا:دارم با یوری حرف میزنم
یوری:چطور عزیزم
یونا:میشه بگی
یوری:داره با نامزدش برمیگرده کره
یونا:ممنون من دیگه میرم
اوپا:دختره رسما دیوونه شده
یونا:میشنومااااااا
اوپا:میگم که بشنویییییی
(فردا صبح)
یونا*
صبح ساعت نه بود که از خواب بیدار شدم حوصله نداشتم ارایش کنم موهامو دم اسبی بستم و کت چهار خونم رو پوشیدم و رفتم پایین مامانم کار داشت رفته بود بیرون برا همین بی سر و صدا به سمت شرکت ها جونگ را افتادم
وقتی رسیدم منشی تعظیمی کرد و منو تا اتاق راهنمایی کرد
داخل شدم
ها جونگ اونجا بود
یونا:سلام
ها جونگ:برا چی اومدی
یونا:برا امضای برگه طلاق
ها جونگ:*سرشو برد بالا*
چی؟؟؟
یونا:مگه نمیخواستی زودتر طلاق بگیریم اومدم دیگه
چند دقیقه بعد....
ها جونگ:مطمعن میخوای امضاش کنی؟؟؟
یونا:مگه تو همینو نمیخواستی
*امضاش کرد*
یونا:خب دیگه کاری باهم دیگه نداریم
من میرم.
یونا*
خیلی سریع از اتاقش خارج شدم بغض داشت خفم میکرد رفتم بیرون شرکت یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه راه افتادن سعی کردم تو اون مدت خودمو جم و جور کنم ولی واقعا فک نمیکردم یه روز تو زندگیم از ها جونگ جدا بشم چرا اینجوری شد ما چمون شده
تو همین فکرا بودم که دیدم راننده صدام میزنه اینترنتی پولو پرداخت کردم و پیاده شدم دستی به سر و صورتم کشیدم و رفتم تو خونه هیچکس تو خونه نبود مستقیم رفتم تو اتاقم و درو بستم...
یونا:نه دیگه بسه مگه خودش نخواسته
×:ولی داری زندگیه خودتو خراب میکنین
یوری:عزیزم شاید هنوز یکم جا داشته باشه که دوباره بهم برگردین.
یونا:زندانش جونگ سوک دقیقا داره چه غلطی میکنه؟؟؟
اوپا:این چه طرز حرف زدنه
یونا:دارم با یوری حرف میزنم
یوری:چطور عزیزم
یونا:میشه بگی
یوری:داره با نامزدش برمیگرده کره
یونا:ممنون من دیگه میرم
اوپا:دختره رسما دیوونه شده
یونا:میشنومااااااا
اوپا:میگم که بشنویییییی
(فردا صبح)
یونا*
صبح ساعت نه بود که از خواب بیدار شدم حوصله نداشتم ارایش کنم موهامو دم اسبی بستم و کت چهار خونم رو پوشیدم و رفتم پایین مامانم کار داشت رفته بود بیرون برا همین بی سر و صدا به سمت شرکت ها جونگ را افتادم
وقتی رسیدم منشی تعظیمی کرد و منو تا اتاق راهنمایی کرد
داخل شدم
ها جونگ اونجا بود
یونا:سلام
ها جونگ:برا چی اومدی
یونا:برا امضای برگه طلاق
ها جونگ:*سرشو برد بالا*
چی؟؟؟
یونا:مگه نمیخواستی زودتر طلاق بگیریم اومدم دیگه
چند دقیقه بعد....
ها جونگ:مطمعن میخوای امضاش کنی؟؟؟
یونا:مگه تو همینو نمیخواستی
*امضاش کرد*
یونا:خب دیگه کاری باهم دیگه نداریم
من میرم.
یونا*
خیلی سریع از اتاقش خارج شدم بغض داشت خفم میکرد رفتم بیرون شرکت یه تاکسی گرفتم و به سمت خونه راه افتادن سعی کردم تو اون مدت خودمو جم و جور کنم ولی واقعا فک نمیکردم یه روز تو زندگیم از ها جونگ جدا بشم چرا اینجوری شد ما چمون شده
تو همین فکرا بودم که دیدم راننده صدام میزنه اینترنتی پولو پرداخت کردم و پیاده شدم دستی به سر و صورتم کشیدم و رفتم تو خونه هیچکس تو خونه نبود مستقیم رفتم تو اتاقم و درو بستم...
۱۶.۰k
۲۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.