ادامه پارت ۱۰ عشق تا حد مرگ
یئونگ:(دوست صمیمی یون) خودت دیگه😊(دوستان عزیز توجه کنید در زبان دختران 😊 حرکت در صورت حضوری و 😊 در چت از ۱۰۰۰ تا فحش بدتره)
یون : ااا که اینطور
بعد مثل سگ و گربه به جون هم افتادن
ا/ت: یون و یئونگ بسه دیگه چرا دعوا هردوتون وسایل خودتون رو میارید
راستی یئونگ مامانت گفت امشب.......
یئونگ: باید زود برم خونه
ا/ت : نه بزار حرفم کامل شه بعدش حرف بزن.
امشب تو
یئونگ:نمیرم خونه
ا/ت : از دست تو اره امشب با بون هستی
بون و یئونگ:هورااااا
ا/ت: اما نشینید کلا بازی کنید هم درس هم بازی
یون:مامان....
جیهوپ:آره دیگه یون دوباره غر نزنی
یون:اما به یک شرط
جهیوپ:اوهو برامون شرطم میزاره
یون:البته اگه میخوای غر نزنم
جیهوپ:باشه......(وقتی جیهوپ میگه باشه یعنی اگه میخوای زنده بمونیکاری که میخواد رو بکن)
یون: باشه،باشه بدون هیچ شرطی
شب ساعت ۴
یون : آره دیگه گفتم جواب مسئله میشه ۷۸۹۳۴
ا/ت: خوب نه تو گفتی جواب میشه ۷۸۹۳۳
جیهوپ : ا/ت سر یک عدد از بچه ایراد نگیر که
ا/ت: خیلی خوب هوادار دخترتم که میشی (ناراحت)
جیهوپ ،یون و یئونگ:واااا این چه حرفیه
ا/ت:خوب از دخترت دفاع میکنی دیگه ای کاشک منم یک بابایی مثل یون داشتم(با حسرت)
یون:مامان الان گریه میکنما
ا/ت:قربونت برم که به فکرمی اخه من تورو نداشته باشم چی کار کنم
نگاه ا/ت یکدفعه به ساعت خورد
جیهوپ:بچه ها ۴ ثانیه وقت دارید فرار کنید
زیر ۳ ثانیه کل اتاق خالی شد
جیهوپ : خوب برید بخوابید
*فردا صبح ساعت ۸ *
ا/ت:بیدار شید صبحانه حاضره
یون و یئونگ:اومدیم
چند دقیقه بعد
جیهوپ:به به دخترا چه خوشگل کردید
چایی تشریف میبرید برسونمتون
ا/ت: ارهداریم میریم فروشگاه یکم خرید داریم یئونگ نا بعد از ظهر اینجاست قراره جیبت رو خالی کنیم(با خنده)
یون : ااا که اینطور
بعد مثل سگ و گربه به جون هم افتادن
ا/ت: یون و یئونگ بسه دیگه چرا دعوا هردوتون وسایل خودتون رو میارید
راستی یئونگ مامانت گفت امشب.......
یئونگ: باید زود برم خونه
ا/ت : نه بزار حرفم کامل شه بعدش حرف بزن.
امشب تو
یئونگ:نمیرم خونه
ا/ت : از دست تو اره امشب با بون هستی
بون و یئونگ:هورااااا
ا/ت: اما نشینید کلا بازی کنید هم درس هم بازی
یون:مامان....
جیهوپ:آره دیگه یون دوباره غر نزنی
یون:اما به یک شرط
جهیوپ:اوهو برامون شرطم میزاره
یون:البته اگه میخوای غر نزنم
جیهوپ:باشه......(وقتی جیهوپ میگه باشه یعنی اگه میخوای زنده بمونیکاری که میخواد رو بکن)
یون: باشه،باشه بدون هیچ شرطی
شب ساعت ۴
یون : آره دیگه گفتم جواب مسئله میشه ۷۸۹۳۴
ا/ت: خوب نه تو گفتی جواب میشه ۷۸۹۳۳
جیهوپ : ا/ت سر یک عدد از بچه ایراد نگیر که
ا/ت: خیلی خوب هوادار دخترتم که میشی (ناراحت)
جیهوپ ،یون و یئونگ:واااا این چه حرفیه
ا/ت:خوب از دخترت دفاع میکنی دیگه ای کاشک منم یک بابایی مثل یون داشتم(با حسرت)
یون:مامان الان گریه میکنما
ا/ت:قربونت برم که به فکرمی اخه من تورو نداشته باشم چی کار کنم
نگاه ا/ت یکدفعه به ساعت خورد
جیهوپ:بچه ها ۴ ثانیه وقت دارید فرار کنید
زیر ۳ ثانیه کل اتاق خالی شد
جیهوپ : خوب برید بخوابید
*فردا صبح ساعت ۸ *
ا/ت:بیدار شید صبحانه حاضره
یون و یئونگ:اومدیم
چند دقیقه بعد
جیهوپ:به به دخترا چه خوشگل کردید
چایی تشریف میبرید برسونمتون
ا/ت: ارهداریم میریم فروشگاه یکم خرید داریم یئونگ نا بعد از ظهر اینجاست قراره جیبت رو خالی کنیم(با خنده)
۵.۵k
۰۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.