دو پارتی نامجون💜🎶
که صدای یه زن تو گوشم پیچیدد که می گفت
........:سلام نامجون منم میسو دوست ا.ت
نامجون :سلام میسو خوبی چرا زنگ زدی
میسو:فهمیدی که ا.ت از پیشت رفته نه ؟؟
نامی : اره اما تو از کجا میدونی نکنه اومده پیش تو ؟؟
میسو :اره ا.ت الان خونه منه و خوابیده بیا دنبالش و اونو ببر
نامی :اون فکر کرده اضافیه اما من می خواستم به خاطر تولدش سوپرایزش کنم
میسو : اما یه ذره جدی گرفتی داستانو هوف باشه بیا دنبالش و ببر
* پرش زمانی به رسیدن نامجون به خونه میسو
نامجون ویو:
رفتم خونه میسو و زنگ زدم
دینگ( مثلا صدا زنگه😂)
میسو در و باز کردن
نامجون :سلام میسو ا.ت هنوز خوابه؟
میسو :اره بیا ببرش
رفتم و ا.ت رو برداشتم بردم تو ماشین و بردم خونه رو تخت خوابوندمش و موهاشو نوازش می کردم که خودمم پیشش به خواب رفتم
ا.ت ویو :
چشمام و باز کردم و نامجونو کنارم دیدم جیغ زدم که نامجونم پرید
نامی:وای چتهه؟؟(ترسیده)
ا.ت:تو اینجا چی کار می کنی ؟؟
نامی : من تو خونه خودمم
ا.ت:پس من کجام؟؟
نامی:تو خونه من
ا.ت:چیی چطور؟؟
نامی :رفتم و از خونه میسو اوردمت
ا.ت : اما چرا مگه اضافی نبودم هاا ؟؟ ( با بغض )
نامی : من کی گفتم اضافی من فقط می خواستم برای تولدت سوپرایزت کنم اما اینطوری شد من واقعا متاسفم که باعث شدم فک کنی اضافی اس (با ناراحتی )
ا.ت :یعنی تو تولد من و فراموش نکرده بودی ؟؟
نامی:معلومه که نه بیبی
رفتم و نامی رو بغل کردم
نامی:این یعنی اشتی ؟؟
ا.ت :اره اما به شرطی که دیگه از این کارا نکنی ددی(زشته زشته اینجا خانواده نشسته اوا اوا )
نامی : باشه بیبی گرلم
لبامو رو لبای نامجون گذاشتم و شروع کردیم به بوس کردن هم که یهو با به یاد اوردن چیزی سریع از نامی جدا شدم
ا.ت : احیانا چمدونمو با خودت اوردی ؟؟
نامی: نه !
ا.ت : خب پس بهتره بریم بیاریممم یوهو ( با خنده )
نامی : باشه پس بریم بیاریم (با خنده)
و همو بغل کردن.
. پایان .
کیوتام لطفا موضوع بدید یه تک پارتی بنویسم😁
لایک و فالو یادتون نره به خدااا دستام داره درد می کنه 😩🥺
........:سلام نامجون منم میسو دوست ا.ت
نامجون :سلام میسو خوبی چرا زنگ زدی
میسو:فهمیدی که ا.ت از پیشت رفته نه ؟؟
نامی : اره اما تو از کجا میدونی نکنه اومده پیش تو ؟؟
میسو :اره ا.ت الان خونه منه و خوابیده بیا دنبالش و اونو ببر
نامی :اون فکر کرده اضافیه اما من می خواستم به خاطر تولدش سوپرایزش کنم
میسو : اما یه ذره جدی گرفتی داستانو هوف باشه بیا دنبالش و ببر
* پرش زمانی به رسیدن نامجون به خونه میسو
نامجون ویو:
رفتم خونه میسو و زنگ زدم
دینگ( مثلا صدا زنگه😂)
میسو در و باز کردن
نامجون :سلام میسو ا.ت هنوز خوابه؟
میسو :اره بیا ببرش
رفتم و ا.ت رو برداشتم بردم تو ماشین و بردم خونه رو تخت خوابوندمش و موهاشو نوازش می کردم که خودمم پیشش به خواب رفتم
ا.ت ویو :
چشمام و باز کردم و نامجونو کنارم دیدم جیغ زدم که نامجونم پرید
نامی:وای چتهه؟؟(ترسیده)
ا.ت:تو اینجا چی کار می کنی ؟؟
نامی : من تو خونه خودمم
ا.ت:پس من کجام؟؟
نامی:تو خونه من
ا.ت:چیی چطور؟؟
نامی :رفتم و از خونه میسو اوردمت
ا.ت : اما چرا مگه اضافی نبودم هاا ؟؟ ( با بغض )
نامی : من کی گفتم اضافی من فقط می خواستم برای تولدت سوپرایزت کنم اما اینطوری شد من واقعا متاسفم که باعث شدم فک کنی اضافی اس (با ناراحتی )
ا.ت :یعنی تو تولد من و فراموش نکرده بودی ؟؟
نامی:معلومه که نه بیبی
رفتم و نامی رو بغل کردم
نامی:این یعنی اشتی ؟؟
ا.ت :اره اما به شرطی که دیگه از این کارا نکنی ددی(زشته زشته اینجا خانواده نشسته اوا اوا )
نامی : باشه بیبی گرلم
لبامو رو لبای نامجون گذاشتم و شروع کردیم به بوس کردن هم که یهو با به یاد اوردن چیزی سریع از نامی جدا شدم
ا.ت : احیانا چمدونمو با خودت اوردی ؟؟
نامی: نه !
ا.ت : خب پس بهتره بریم بیاریممم یوهو ( با خنده )
نامی : باشه پس بریم بیاریم (با خنده)
و همو بغل کردن.
. پایان .
کیوتام لطفا موضوع بدید یه تک پارتی بنویسم😁
لایک و فالو یادتون نره به خدااا دستام داره درد می کنه 😩🥺
۵.۳k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.