پارت 15
پارت 15
ا.ت ویو
-چرا اینجوری کردی؟
+چون داشت به اندام های خصوصیت دست میزد
-باشه ولی....
+ولی نداره دیگه بیب 😈
بعدش نشستیم و کوک دوباره مشغول حرف زدن با دوستاش شد که یه پسر اومد و دستشو روی رو نام می کشید مورمورم شد و با آرنجم محکم زدم به شکم پسره و پرت شد اونور...
کوک ویو
دیدم یه پسره نشسته کنار ا.ت و دستشو روی رونای ا.ت می کشید عصبی شدم که دیدم ا.ت محکم با آرنج زد تو دل پسره دلم خنک شد😤
بعد رفتم دست ا.ت رو گرفتم و بردمش تو ماشین و رفتیم خونه..
ساعت نزدیکه 11 شب بود....
ا.ت ویو
رسیدیم خونه و رفتیم تو اتاقامون خوابیدیم
ساعت 3 شب بود که رفتم آب بخورم آب مورد خوردم وقتی برگشتم کوک رو دیدم و...
-جیغغغغغغغ
+هییش آروم بیب منم
+آها راستی دیگه هیچوقت اینجوری آب نخور
-چرا؟
+چون هرکی میبینه دلش می خواد اون لباش خوشمزه بخوره 😈
رفتیم بخوابیم که از بختم برقا رفت و منم دوباره..
-جیغغغغغغغ کووووک
که کوک اومد گفتم..
-میشه تا برقا بیاد کنارم بخوابی؟؟ توروخداااا؟!
منم با یه لباس خواب بودم که کله سینم و باسنم معلوم بود ولی واسم مهم نبود..
ا.ت ویو
-چرا اینجوری کردی؟
+چون داشت به اندام های خصوصیت دست میزد
-باشه ولی....
+ولی نداره دیگه بیب 😈
بعدش نشستیم و کوک دوباره مشغول حرف زدن با دوستاش شد که یه پسر اومد و دستشو روی رو نام می کشید مورمورم شد و با آرنجم محکم زدم به شکم پسره و پرت شد اونور...
کوک ویو
دیدم یه پسره نشسته کنار ا.ت و دستشو روی رونای ا.ت می کشید عصبی شدم که دیدم ا.ت محکم با آرنج زد تو دل پسره دلم خنک شد😤
بعد رفتم دست ا.ت رو گرفتم و بردمش تو ماشین و رفتیم خونه..
ساعت نزدیکه 11 شب بود....
ا.ت ویو
رسیدیم خونه و رفتیم تو اتاقامون خوابیدیم
ساعت 3 شب بود که رفتم آب بخورم آب مورد خوردم وقتی برگشتم کوک رو دیدم و...
-جیغغغغغغغ
+هییش آروم بیب منم
+آها راستی دیگه هیچوقت اینجوری آب نخور
-چرا؟
+چون هرکی میبینه دلش می خواد اون لباش خوشمزه بخوره 😈
رفتیم بخوابیم که از بختم برقا رفت و منم دوباره..
-جیغغغغغغغ کووووک
که کوک اومد گفتم..
-میشه تا برقا بیاد کنارم بخوابی؟؟ توروخداااا؟!
منم با یه لباس خواب بودم که کله سینم و باسنم معلوم بود ولی واسم مهم نبود..
۵.۱k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.