پارت 94 Blood moon
پارت 94 Blood moon
داشتم از پله ها میرفتم بالا که جونگکوک بغلم کرد
جیغ ارومی زدم و گفتم
ا/ت:بذارم زمین دیوونه
هیچی نگفت و من و گذذاشت رو تختم
بعدم رفت بیرون بلند شدم
لباسمم و در بیارم ولی هرکاری کردم نتونستم
زیپشو باز کنم اخرم محبور شدم جونگکوک و صدا کنم
ا/ت:جونگکوکککک
بعد چند ثانیه اومد
کوک:چیه؟
ا/ت: بیا زیپو بازش کن
اومد پشتم واستاد و موهام و از پشت بالا نگه داشت
بایه دستشم با زیپ کلنجار میرفتصورتشو پایین گرفته بود
نفساش که بدنم میخورد یه جوری میشدم
کوک:مگه چه جوری بستی این و زیپش گیر کرده،نمیتونی از پایین درش بیاری
ا/ت:نه بابا نمیبینی چقده تنگه بکشمش پایین پاره میشه
کوک:نمیشه بیا من کمکت میکنم
ا/ت:نهههههههههه نمیخواد خودم یه جوری درش میارم
اروم گفت...
داشتم از پله ها میرفتم بالا که جونگکوک بغلم کرد
جیغ ارومی زدم و گفتم
ا/ت:بذارم زمین دیوونه
هیچی نگفت و من و گذذاشت رو تختم
بعدم رفت بیرون بلند شدم
لباسمم و در بیارم ولی هرکاری کردم نتونستم
زیپشو باز کنم اخرم محبور شدم جونگکوک و صدا کنم
ا/ت:جونگکوکککک
بعد چند ثانیه اومد
کوک:چیه؟
ا/ت: بیا زیپو بازش کن
اومد پشتم واستاد و موهام و از پشت بالا نگه داشت
بایه دستشم با زیپ کلنجار میرفتصورتشو پایین گرفته بود
نفساش که بدنم میخورد یه جوری میشدم
کوک:مگه چه جوری بستی این و زیپش گیر کرده،نمیتونی از پایین درش بیاری
ا/ت:نه بابا نمیبینی چقده تنگه بکشمش پایین پاره میشه
کوک:نمیشه بیا من کمکت میکنم
ا/ت:نهههههههههه نمیخواد خودم یه جوری درش میارم
اروم گفت...
۶.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.