اوکی من قبول می کنم که مافیا هستم ولی

اوکی من قبول می کنم که مافیا هستم ولی

من خودم به تنهایی نبودم و یکی ذیگه هم

باهام بوده

پلیس ـ بله خودمون به خوبی می دونیم

و ما اون رو زود تر از شما دستگیر کردیم

جیا ـ باشه ولی من توی زندان نمی مونم

و افرادم من رو نجات می دن


پلیس ـ به همین خیال باش تونا هم با

شما دسگیر کردیم

و قرار شد اونا به مدا ده سال و اون

همکارت جیسا به مدت بیست سال و

اما خودت به دلیل جرم های سنگینی که

انجام دادی حبس ابدی می خوری


پلیس ـ اینو ببرین توی سلولش


جیا ـ باشه ببینم من رو می تونید تا کی

توی این زندان نگه داری



از زبان راوی


بعد از اون ماجرا حیا و جیسا

به زندان رفتن ولی جیسا بعد از بیست

سال ازاد شده بود و از کاراش پشیمون

بود و دیگه اون ادم سابق نبود اما

بشنویم از جیا اون نتونست بیشتر از

ده سال دووم بیاره و بهد به شدت روانی

شده و به بیمارستان انتقال یافت و در

سن ۶۰ سالگی فوت کرد

و البته کوک و سویونگ رو نباید یادمون

بره اون زندگی خیلی خوبی دلشتن البته

صاحب یه فرزند دیگه هم شدن به نام

جیکا او دختر خیلی خوشگل بود و با

جوکیونگ رابطه ی هیلی خوبی داشتن

و این بود داستن زندگی اینا

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان
ـــــــــــــــــــــــــــــــ





خوب دیگه این فیک هم تموم شد امید وارم از این فیک خوشتون اومده باشه دیگه بای بای البته می خوام به فیک جدید هم بنویسم