فیک آقای خشن قسمت ۸
ماریسا رفت آشپزخونه و بهترین غذا رو درست کرد و آورد روی میز
خودش هم یه تکیه کیک خورد
جون کوک اومد سرمیز مشغول خوردن شد
دید ماریسا داره نگاهش میکنه گفت چیه گرسنه اییی بیا ران بوقلمون رو پرت کرد روی زمین بخورش تند تند غذا رو خورد ورفت اتاق
ماریسا گریه میکرد یهو زنگ رو زدن جیمین با اف بی آی اومده داخل خونه میخواستن جون کوک رو بکشن اما ماریسا با اینکه جون کوک اذیتش میکرد گفت نه آقای پلیس هیچ اتفاقی نیفتاده همه چی روبه راه عه
جیمین ماتش برد محکم زد به پیشونی خودش
جون کوک رو هول داد و گفت نکنه دختره ای بدبخت رو جادو اش کردی هوم چرااآاا اجازه نمیده پلیس تورو ببره عه
جون کوک خندید و گفت حتما از عذابهایی که بهش دادم خوشش اومده عه
خودش هم یه تکیه کیک خورد
جون کوک اومد سرمیز مشغول خوردن شد
دید ماریسا داره نگاهش میکنه گفت چیه گرسنه اییی بیا ران بوقلمون رو پرت کرد روی زمین بخورش تند تند غذا رو خورد ورفت اتاق
ماریسا گریه میکرد یهو زنگ رو زدن جیمین با اف بی آی اومده داخل خونه میخواستن جون کوک رو بکشن اما ماریسا با اینکه جون کوک اذیتش میکرد گفت نه آقای پلیس هیچ اتفاقی نیفتاده همه چی روبه راه عه
جیمین ماتش برد محکم زد به پیشونی خودش
جون کوک رو هول داد و گفت نکنه دختره ای بدبخت رو جادو اش کردی هوم چرااآاا اجازه نمیده پلیس تورو ببره عه
جون کوک خندید و گفت حتما از عذابهایی که بهش دادم خوشش اومده عه
۶.۷k
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.