پارت۱۱
پارت۱۱
#جدال عشق
تو اینجا چه غلطی میکنی؟ تو اتاق من؟
× شرمنده داداش ولی مامان اتاق منو انتقال داده این باال و
وسایل اتاق تو هم
سرشو آورد کنار و به اتاق من اشاره کرد
× اونجاست
× دیگه اینجا اتاقه منه
که ایکا با داد گفت:
_ چییییییی؟
× چیزیه که مامان گفته
× در ضمن دیگه مزاحم منم نشو
و از پله ها رفت پایین
توی اتاق نشسته بودیم که ایکا گفت:
_ چاره ی دیگه ای نداریم باید باهم کنار بیایم
منم سری تکون دادم و خواستم از اتاق برم بیرون که گفت:
_ هی کجا؟
+ بیرون دیگه
ابرویی باال انداخت و به در حمام اشاره کرد
_ میخوام ب رم حموم
+ خوب برو چیکارت دارم
دستاشو آورد باال و با سر بهشون اشاره کرد
_ نابغه با این دستا عمال فلجم باید کمکم کنی
+ آها خوب باید چیکار کنم؟
_ برو پالستیک بیار اول، نباید آب به گچ بخوره
+ باشه
بدو بدو رفتم پالستیک اوردم و دستاشو گذاشتم توی پالستیک
رفت توی حموم من توی اتاق ایستاده بودم که نگاهی بهم کرد و
گفت:
_ بیا تو دیگه
اشاره ای به خودم کردم
+ من؟
_ آره جز تو مگه کس دیگه ای هم هست
سرمو خاروندم و رفتم داخل حموم
+ خوب چیکار کنم حاال؟
_ دکمه های لباسمو باز کن از تنم درش بیار
با صورت سرخ شده از خجالت سرمو انداختم پایین و گفتم:
+ باشه
یکی یکی دکمه هاشو باز میکردم
دکمه ی اول بدون نگاه کردن بهش باز شد
انگار داشتم با چشم بسته این کارو میکردم
و دکمه دوم
دکمه سوم
لعنتی دکمه چهارم گیر کرده بود هر کار میکردم باز نمیشد
سرمو آوردم باال تا نگاهش کنم که چرا گیر کرده
ولی منظره ی قشنگ تری پیدا کردم
لباسش تا روی شکمش باز بود و تمام عضله هاش بیرون افتاده
بود
آب دهنم و قورت دادم
واقعا بدن قشنگی داشت
که با صدای ایکا به خودم اومدم
_ اگه دید زدنت تموم شد دکمه ها رو باز کن خسته شدم
که از خجالت سرخ شدم و سریع دکمه ها رو باز کردم و لباس
رو از تنش در آوردم
+ خوب کارم تموم شد؟
_ نه
_ شلوارم مونده
+ چی؟
توقع نداری که با شلوار حموم کنم
+ آخه، آخه نمیشه که یعنی چیزه!
_ آخه چی، نمیخوای کمک کنی میخوای بزنی زیر حرفت؟
عصبی گفتم:
+ نه
و رومو کردم اون ور
دستمو سمت دکمه ی شلوارش بردم
و بازش کردم
زیپشو کشیدم پایین
صداش داخل حموم اکوو میشد
خودش شلوارش و درآورد
و من سریع خواستم برم بیرون که دوباره صدام کرد
پوفی کشیدم دیگه داشتم کالفه میشدم و هم خجالت میکشیدم
+ دیگه چیه؟
شیر آب وان و باز کرد
و رفت داخلش نشست
_ توقع نداری که با این دستای به گچ نشسته خودم حموم کنم
#جدال عشق
تو اینجا چه غلطی میکنی؟ تو اتاق من؟
× شرمنده داداش ولی مامان اتاق منو انتقال داده این باال و
وسایل اتاق تو هم
سرشو آورد کنار و به اتاق من اشاره کرد
× اونجاست
× دیگه اینجا اتاقه منه
که ایکا با داد گفت:
_ چییییییی؟
× چیزیه که مامان گفته
× در ضمن دیگه مزاحم منم نشو
و از پله ها رفت پایین
توی اتاق نشسته بودیم که ایکا گفت:
_ چاره ی دیگه ای نداریم باید باهم کنار بیایم
منم سری تکون دادم و خواستم از اتاق برم بیرون که گفت:
_ هی کجا؟
+ بیرون دیگه
ابرویی باال انداخت و به در حمام اشاره کرد
_ میخوام ب رم حموم
+ خوب برو چیکارت دارم
دستاشو آورد باال و با سر بهشون اشاره کرد
_ نابغه با این دستا عمال فلجم باید کمکم کنی
+ آها خوب باید چیکار کنم؟
_ برو پالستیک بیار اول، نباید آب به گچ بخوره
+ باشه
بدو بدو رفتم پالستیک اوردم و دستاشو گذاشتم توی پالستیک
رفت توی حموم من توی اتاق ایستاده بودم که نگاهی بهم کرد و
گفت:
_ بیا تو دیگه
اشاره ای به خودم کردم
+ من؟
_ آره جز تو مگه کس دیگه ای هم هست
سرمو خاروندم و رفتم داخل حموم
+ خوب چیکار کنم حاال؟
_ دکمه های لباسمو باز کن از تنم درش بیار
با صورت سرخ شده از خجالت سرمو انداختم پایین و گفتم:
+ باشه
یکی یکی دکمه هاشو باز میکردم
دکمه ی اول بدون نگاه کردن بهش باز شد
انگار داشتم با چشم بسته این کارو میکردم
و دکمه دوم
دکمه سوم
لعنتی دکمه چهارم گیر کرده بود هر کار میکردم باز نمیشد
سرمو آوردم باال تا نگاهش کنم که چرا گیر کرده
ولی منظره ی قشنگ تری پیدا کردم
لباسش تا روی شکمش باز بود و تمام عضله هاش بیرون افتاده
بود
آب دهنم و قورت دادم
واقعا بدن قشنگی داشت
که با صدای ایکا به خودم اومدم
_ اگه دید زدنت تموم شد دکمه ها رو باز کن خسته شدم
که از خجالت سرخ شدم و سریع دکمه ها رو باز کردم و لباس
رو از تنش در آوردم
+ خوب کارم تموم شد؟
_ نه
_ شلوارم مونده
+ چی؟
توقع نداری که با شلوار حموم کنم
+ آخه، آخه نمیشه که یعنی چیزه!
_ آخه چی، نمیخوای کمک کنی میخوای بزنی زیر حرفت؟
عصبی گفتم:
+ نه
و رومو کردم اون ور
دستمو سمت دکمه ی شلوارش بردم
و بازش کردم
زیپشو کشیدم پایین
صداش داخل حموم اکوو میشد
خودش شلوارش و درآورد
و من سریع خواستم برم بیرون که دوباره صدام کرد
پوفی کشیدم دیگه داشتم کالفه میشدم و هم خجالت میکشیدم
+ دیگه چیه؟
شیر آب وان و باز کرد
و رفت داخلش نشست
_ توقع نداری که با این دستای به گچ نشسته خودم حموم کنم
۳.۱k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.