وقتی بدون اجازه میری پارتی
PART②
.......
لیا: باشه خدافظ
ا/ت: خدافظ
رسیدم خونه یهو دیدم کوک نشسته رو صندلی داره با عصبانیت بهم نگاه میکنه
ا/ت: سلام 😳
کوک : خوش گذشت؟؟
یهو پاشد رفت اتاق درو محکم بست.
ا/ت:کوک تروخدا اینجوری نکن
کوک: خفه شو
ا/ت: این تویی کوک؟
کوک : من باید بپرسم. این تویی ا/ت؟؟
ا/ت: ببخشید خواهش میکنم من بدون تو نمیتونم 😔متصفم
کوک : نذار بف**کت بدن بروو
ا/ت: کوک تروخدا بیا بیرون حرف بزنین
کوک: ما دیگه باهم حرفی ندارین
باصدای بلند فقط گریه میکردم.
ا/ت: تروخدا کوک بیا بیرون
درباز شد.
کوک: چراا؟ انقدر دوسم داری ا/ت؟؟ یعنی فقط من بودم که بهت اعتماد داشتم ؟
ا/ت: اشتباه کردم ممممم
بغلش کردم و گریه کردم
اون دستاش ول بود فقط من بغلش کردم
ا/ت: لطفاا ببخش
کوک :نمیتون.
از چشمم فقط آب م،یومدد و اشکم بیشتر شد
کوک ادامه داد.
کوک: نمیتونم دوریتو تحمل کنم ولی توهم خیلی ظالمی.
ا/ت: میدونم حق داری
کوک : پس انتظار نداشته باش باهات سرد نباشم
ا/ت:😔
.......
لیا: باشه خدافظ
ا/ت: خدافظ
رسیدم خونه یهو دیدم کوک نشسته رو صندلی داره با عصبانیت بهم نگاه میکنه
ا/ت: سلام 😳
کوک : خوش گذشت؟؟
یهو پاشد رفت اتاق درو محکم بست.
ا/ت:کوک تروخدا اینجوری نکن
کوک: خفه شو
ا/ت: این تویی کوک؟
کوک : من باید بپرسم. این تویی ا/ت؟؟
ا/ت: ببخشید خواهش میکنم من بدون تو نمیتونم 😔متصفم
کوک : نذار بف**کت بدن بروو
ا/ت: کوک تروخدا بیا بیرون حرف بزنین
کوک: ما دیگه باهم حرفی ندارین
باصدای بلند فقط گریه میکردم.
ا/ت: تروخدا کوک بیا بیرون
درباز شد.
کوک: چراا؟ انقدر دوسم داری ا/ت؟؟ یعنی فقط من بودم که بهت اعتماد داشتم ؟
ا/ت: اشتباه کردم ممممم
بغلش کردم و گریه کردم
اون دستاش ول بود فقط من بغلش کردم
ا/ت: لطفاا ببخش
کوک :نمیتون.
از چشمم فقط آب م،یومدد و اشکم بیشتر شد
کوک ادامه داد.
کوک: نمیتونم دوریتو تحمل کنم ولی توهم خیلی ظالمی.
ا/ت: میدونم حق داری
کوک : پس انتظار نداشته باش باهات سرد نباشم
ا/ت:😔
۷۱.۰k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.