𝚙𝚊𝚛𝚝⁴⁵
عشق یا نیاز( 𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐨𝐫 𝐧𝐞𝐞𝐝)𝚙𝚊𝚛𝚝⁴⁵
$ اوک پس امشب اعتراف بهش میکنم _ منم میام برا همکاری ...
از زبان هه جی :
میخواستم برم پیش مینا گوشیم زنگ خورد کوک بود + سلام بانی من _ سلام بیوتی من + جانم _ تهیونگ میخاد به مینا اعتراف کنه امشب بهش بگو ساعت ۹ بیاید خونه ته + اوه مبارکه باشه . خوشحالم بودم رفتم بیرون مینا اومد پیشم رفتیم بیرون چن تا جا رفتیم تقریبا نزدیک ۹ بود تاکسی گرفتیم سمت خونه تهیونگ
از زبان تهیونگ:
$ کوکی _ هام $ اومدن _ نه ....... الان اومدن خب نگاه من کن جذاب که هسی اینم درسته قیافه خفنت یادت نره $ باشه _ اوکی خوب انجامش بده $ اوکی . کوک در رو باز کرد مینا اومد تو....چشم بند داشت هه جی کمکش کرد ¥ هه جی مطمئنی خونه تهیونگیم نکنه دزد گرفتتمون ( این دو تا دختر هم برای سوپرایز فکر میکنن اعضا جن هستن یا دزد😂🤦🏻♀️ ) + خاهرم راهش راه خونه ته هست ¥ چرا چشمام بسته اس . چشم بندشو باز کردم $ خانم مینا افتخار میدین با وجود اینکه معروف هستم سختی هایی هست تو زندگیم یک قرار داد مثلا یک عمر باهام باشی ...
از زبان مینا:
چشم بندم رو یکی باز کرد که دیدم تهیونگ هس با یک لباس که خیلی توش جذاب میشد گفت: $ خانم مینا افتخار میدین با وجود اینکه معروف هستم و سختی هایی هست تو زندگیم یک قرار داد مثلا یک عمر باهام باشی . تو شک بودم و خوشحالی زبونم گرفته بود اون مردی که خیلی دوسش داشتم بهم اعتراف کرد دستمو بردم سمت صورتشو با دستام قابش کردم گفتم ¥ تهیونگ مطمئن باشم خودتی اون خون اشام نیستی . هه جی و کوک از اونطرف بهم خندیدن $ باور کن تهیونگم ولی خب هم خون آشام هستم ¥ میترسم قبول کنم خونم رو بخوری $ خب بایدم بخورم تو خوشمزه ای . دوتایی خندیدیم ¥ از اونجایی که خودمم دوست دارم بلاخره دارم بدستت میارم بیا بغلم . پریدن تو بغلش هه جی و کوک میگفتن +_ بوس بوس بوس هی هی ¥ من خجالت میکشم جلوی شما برین بیرون . تهیونگ برای یک لحظه لبشو گذاشتم رو لبم هه جی گفت: + اوهههه کوک بیا بریم این سوپر مارکتی چیز بخریم و بیام . کوک و هه جی رفتن موقع رفتنشون چشمم بهشون بود که برن وقتی برگشتم....
۴۰ لایک گود بای
$ اوک پس امشب اعتراف بهش میکنم _ منم میام برا همکاری ...
از زبان هه جی :
میخواستم برم پیش مینا گوشیم زنگ خورد کوک بود + سلام بانی من _ سلام بیوتی من + جانم _ تهیونگ میخاد به مینا اعتراف کنه امشب بهش بگو ساعت ۹ بیاید خونه ته + اوه مبارکه باشه . خوشحالم بودم رفتم بیرون مینا اومد پیشم رفتیم بیرون چن تا جا رفتیم تقریبا نزدیک ۹ بود تاکسی گرفتیم سمت خونه تهیونگ
از زبان تهیونگ:
$ کوکی _ هام $ اومدن _ نه ....... الان اومدن خب نگاه من کن جذاب که هسی اینم درسته قیافه خفنت یادت نره $ باشه _ اوکی خوب انجامش بده $ اوکی . کوک در رو باز کرد مینا اومد تو....چشم بند داشت هه جی کمکش کرد ¥ هه جی مطمئنی خونه تهیونگیم نکنه دزد گرفتتمون ( این دو تا دختر هم برای سوپرایز فکر میکنن اعضا جن هستن یا دزد😂🤦🏻♀️ ) + خاهرم راهش راه خونه ته هست ¥ چرا چشمام بسته اس . چشم بندشو باز کردم $ خانم مینا افتخار میدین با وجود اینکه معروف هستم سختی هایی هست تو زندگیم یک قرار داد مثلا یک عمر باهام باشی ...
از زبان مینا:
چشم بندم رو یکی باز کرد که دیدم تهیونگ هس با یک لباس که خیلی توش جذاب میشد گفت: $ خانم مینا افتخار میدین با وجود اینکه معروف هستم و سختی هایی هست تو زندگیم یک قرار داد مثلا یک عمر باهام باشی . تو شک بودم و خوشحالی زبونم گرفته بود اون مردی که خیلی دوسش داشتم بهم اعتراف کرد دستمو بردم سمت صورتشو با دستام قابش کردم گفتم ¥ تهیونگ مطمئن باشم خودتی اون خون اشام نیستی . هه جی و کوک از اونطرف بهم خندیدن $ باور کن تهیونگم ولی خب هم خون آشام هستم ¥ میترسم قبول کنم خونم رو بخوری $ خب بایدم بخورم تو خوشمزه ای . دوتایی خندیدیم ¥ از اونجایی که خودمم دوست دارم بلاخره دارم بدستت میارم بیا بغلم . پریدن تو بغلش هه جی و کوک میگفتن +_ بوس بوس بوس هی هی ¥ من خجالت میکشم جلوی شما برین بیرون . تهیونگ برای یک لحظه لبشو گذاشتم رو لبم هه جی گفت: + اوهههه کوک بیا بریم این سوپر مارکتی چیز بخریم و بیام . کوک و هه جی رفتن موقع رفتنشون چشمم بهشون بود که برن وقتی برگشتم....
۴۰ لایک گود بای
۴۰.۸k
۰۳ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.