پارت121
#پارت121
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمتمون اومد و آبلیمو رو گرفت جلوی افراز
_ بالاخره پیداش کردم
افراز نگاهی بهش انداخت و گفت:
+ نمیخواد دیگه لازم نیست
_ عه خوب شد حالش؟
+ نه خوابش برده
_ عههه! پس واجب شد برم مراقبش باشم
اینو گفت و هارهار خندید ، اصلا از این نمک بازیاش خوشم نمیومد ، اخمی کردم و به افراز گفتم:
_ من میرم دسشویی
+ برو عزیزم
به سمت دسشویی و بعد از اینکه کارمو انجام دادم از پله ها رفتم پایین ، با شنیدن پچ پچ های افراز و صدرا گوش تیز کردم تا ببینم چیچی میگن
پشت ستونی قایم شدم و فال گوش واستادم
_ افراز این دختره کیه واقعا؟ دوست دخترته؟!
+ دختره نیست و اسم داره
آره تو مشکلی داری؟
_ من غلط بکنم مشکل داشته باشم ، فقط یجوریه ، مطمعنی ازش؟
+ منظورت چیه که یه جوریه صدرا؟!
_ چی بگم والا ، اون شب یه چیزایی دیدم حالا درست نیست بگم....
+ بگو ببینم چی میخوای بگی
چی دیدی؟!
_ اون شب که مهمونی داشتی یادته؟ دختره داشت سوار ماشین چندتا پسر میشد ، حالا شایدم داداشش بود ما که نمیدونیم
+ چی میگی صدرا؟! مطمعنی غنچه بود؟؟
_ دمت گرم دیگه ینی میخوای بگی ما دروغ گوییم؟ مرسی واقعا
از حرفای صدرا نزدیک بود شاخ دربیارم...
این چرا همچین کرد؟؟
از پشت ستون اومدم بیرون که محکم با سر رفتم تو سینه ی افراز....
مالشی به دماغم دادم و با دیدنش یه لحظه ترسیدم.... چشماش شبیه اون شب کذایی شده بود...
_ افراز.....
حرفم شروع نشده بود که یه دفعه.....
تا اینجا خوندم گذاشت میذارم🥀✨
شیطونکِ بابا🥺💜
به سمتمون اومد و آبلیمو رو گرفت جلوی افراز
_ بالاخره پیداش کردم
افراز نگاهی بهش انداخت و گفت:
+ نمیخواد دیگه لازم نیست
_ عه خوب شد حالش؟
+ نه خوابش برده
_ عههه! پس واجب شد برم مراقبش باشم
اینو گفت و هارهار خندید ، اصلا از این نمک بازیاش خوشم نمیومد ، اخمی کردم و به افراز گفتم:
_ من میرم دسشویی
+ برو عزیزم
به سمت دسشویی و بعد از اینکه کارمو انجام دادم از پله ها رفتم پایین ، با شنیدن پچ پچ های افراز و صدرا گوش تیز کردم تا ببینم چیچی میگن
پشت ستونی قایم شدم و فال گوش واستادم
_ افراز این دختره کیه واقعا؟ دوست دخترته؟!
+ دختره نیست و اسم داره
آره تو مشکلی داری؟
_ من غلط بکنم مشکل داشته باشم ، فقط یجوریه ، مطمعنی ازش؟
+ منظورت چیه که یه جوریه صدرا؟!
_ چی بگم والا ، اون شب یه چیزایی دیدم حالا درست نیست بگم....
+ بگو ببینم چی میخوای بگی
چی دیدی؟!
_ اون شب که مهمونی داشتی یادته؟ دختره داشت سوار ماشین چندتا پسر میشد ، حالا شایدم داداشش بود ما که نمیدونیم
+ چی میگی صدرا؟! مطمعنی غنچه بود؟؟
_ دمت گرم دیگه ینی میخوای بگی ما دروغ گوییم؟ مرسی واقعا
از حرفای صدرا نزدیک بود شاخ دربیارم...
این چرا همچین کرد؟؟
از پشت ستون اومدم بیرون که محکم با سر رفتم تو سینه ی افراز....
مالشی به دماغم دادم و با دیدنش یه لحظه ترسیدم.... چشماش شبیه اون شب کذایی شده بود...
_ افراز.....
حرفم شروع نشده بود که یه دفعه.....
تا اینجا خوندم گذاشت میذارم🥀✨
۷.۲k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.