مثلث عشقی
مایکی/ایزانا: گروگان؟
دخترا: گروگان؟
کاکوچو: گروگان چی؟
سوزومه: میگم آیا بونتن شما را گروگان گرفته است؟
اما: نه بابا من خواهر مایکی و ایزانام
کاکوچو: منم دوست صمیمیه ایزانام
سنجو: منم عضو بونتن ام
یوزوها/هینا: ماهم مهمونیم
سوزومه: وات؟😳، راستی سنجو جان، مگه من به تو زنگ نزدم؟ پس چرا نگفتی تو عضو بونتنی؟ 😊😠
سنجو: تازه اون موقعی که زنگ زدی صدات رو بلندگو بود
سوزومه: آها، دوست داری چطوری بکشمت؟
مایکی: عزیزم، آروم باش توضیح میدم
ایزانا: ملکم، لطفا آروم باش
سوزومه: مایکی، ایزانا میشه سکوت کنین؟
*اصلا حواسش نیست که به اسم کوچیک صداشون کرده*
مایکی تو دلش: الهی فدای اون مایکی گفتنت بشم
ایزانا تو دلش: یه پیشرفت خوبه، از اقای محترم تبدیل شدم به ایزانا، یکم دیگه هم پادشاه، این عالیه
سوزومه: حالا عزیزم، دوست خوبم، میخوای چطور بکشمت؟
سنجو: الفرار *و دوید تو حیاط عمارت*
سوزومه: ببین، من تو رو به هفتاد روش سامورایی جر میدم
*و رفت دنبال سنجو*
دراکن: چرا هرکی میاد تو این خونه وحشی میشه؟
کازو: همش تقصیر مایکیه
مایکی: بــــه مـــــن چــــه کله موزی؟
کازو: اینجا عمارت توعه، سوزومه هم زن توعه
میتسویا: برای اولین بار یه جورایی با دلیل حق گفت
هاکای: خدا عقلتون بده
کاکوچو: من برم دنبال سوزومه تا نزده جرش بده
هانما: دختر به این ظریفی جر دادنم بلده؟
ران: راست میگه، مثل مجسمه چینی میمونه، این دخترو جر دادن؟
کاکوچو: امتحانش مجانیه، فقط تا سه ماه بیمارستان خوابین و یا مرگتونو من گردن نمیگیرم؟
یوزوها: یه لگد میزنه دومتر اونور تر شوت میشی
مایکی: لگداش به من رفته
ایزانا: شکر اضافه نخور برادرم، لگدش به من رفته
کاکوچو: هردوتون سکوت کنین، من لگد زدن یادش دادم، به هرحال من برم تا سنجو رو جر نخورده تحویل نگرفتم *کاکوچو رفت دنبال سوزومه*
میتسویا: تمام تفکراتم راجب مدل مورد علاقم به هم خورد
دراکن: مایکی معلوم نیست زن گرفتی یا ببر
*ادمین: یادم رفت بگم،میکائلا از روی شونه لیلی پرواز کرد و رفت دم پنجره نشست و از پنجره ی باز وارد عمارت شد*
میکائلا:*صدای شاهینی بلند و دایره ای پرواز کردن *
چیفویو: وات د فاخ؟
هینا: میکائلا، بیا اینجا *سریع یه پارچه انداخت رو دستش تا ناخنای میکائلا اذیتش نکنه*
*میکائلا به سمت هینا شیرجه رفت*
تاکه: هینااااااااا!!!!
*میکائلا نشست رو دست هینا و نوکشو مالید به گونه ی هینا*
همه:نــــــــــــــــــانــــــــــــی؟؟!*همه بجز یوزوها *
یوزوها: هاا؟ چتونه؟ این شاهین سوزو هست، اسمش میکئلاس، خودش از بچگی بزرگش کرده
هینا: تازه سوزو حیوان های دیگه ای داره که وحشین، ولی برا لیلی اهلی ان
☆پایان پارت 17☆
دخترا: گروگان؟
کاکوچو: گروگان چی؟
سوزومه: میگم آیا بونتن شما را گروگان گرفته است؟
اما: نه بابا من خواهر مایکی و ایزانام
کاکوچو: منم دوست صمیمیه ایزانام
سنجو: منم عضو بونتن ام
یوزوها/هینا: ماهم مهمونیم
سوزومه: وات؟😳، راستی سنجو جان، مگه من به تو زنگ نزدم؟ پس چرا نگفتی تو عضو بونتنی؟ 😊😠
سنجو: تازه اون موقعی که زنگ زدی صدات رو بلندگو بود
سوزومه: آها، دوست داری چطوری بکشمت؟
مایکی: عزیزم، آروم باش توضیح میدم
ایزانا: ملکم، لطفا آروم باش
سوزومه: مایکی، ایزانا میشه سکوت کنین؟
*اصلا حواسش نیست که به اسم کوچیک صداشون کرده*
مایکی تو دلش: الهی فدای اون مایکی گفتنت بشم
ایزانا تو دلش: یه پیشرفت خوبه، از اقای محترم تبدیل شدم به ایزانا، یکم دیگه هم پادشاه، این عالیه
سوزومه: حالا عزیزم، دوست خوبم، میخوای چطور بکشمت؟
سنجو: الفرار *و دوید تو حیاط عمارت*
سوزومه: ببین، من تو رو به هفتاد روش سامورایی جر میدم
*و رفت دنبال سنجو*
دراکن: چرا هرکی میاد تو این خونه وحشی میشه؟
کازو: همش تقصیر مایکیه
مایکی: بــــه مـــــن چــــه کله موزی؟
کازو: اینجا عمارت توعه، سوزومه هم زن توعه
میتسویا: برای اولین بار یه جورایی با دلیل حق گفت
هاکای: خدا عقلتون بده
کاکوچو: من برم دنبال سوزومه تا نزده جرش بده
هانما: دختر به این ظریفی جر دادنم بلده؟
ران: راست میگه، مثل مجسمه چینی میمونه، این دخترو جر دادن؟
کاکوچو: امتحانش مجانیه، فقط تا سه ماه بیمارستان خوابین و یا مرگتونو من گردن نمیگیرم؟
یوزوها: یه لگد میزنه دومتر اونور تر شوت میشی
مایکی: لگداش به من رفته
ایزانا: شکر اضافه نخور برادرم، لگدش به من رفته
کاکوچو: هردوتون سکوت کنین، من لگد زدن یادش دادم، به هرحال من برم تا سنجو رو جر نخورده تحویل نگرفتم *کاکوچو رفت دنبال سوزومه*
میتسویا: تمام تفکراتم راجب مدل مورد علاقم به هم خورد
دراکن: مایکی معلوم نیست زن گرفتی یا ببر
*ادمین: یادم رفت بگم،میکائلا از روی شونه لیلی پرواز کرد و رفت دم پنجره نشست و از پنجره ی باز وارد عمارت شد*
میکائلا:*صدای شاهینی بلند و دایره ای پرواز کردن *
چیفویو: وات د فاخ؟
هینا: میکائلا، بیا اینجا *سریع یه پارچه انداخت رو دستش تا ناخنای میکائلا اذیتش نکنه*
*میکائلا به سمت هینا شیرجه رفت*
تاکه: هینااااااااا!!!!
*میکائلا نشست رو دست هینا و نوکشو مالید به گونه ی هینا*
همه:نــــــــــــــــــانــــــــــــی؟؟!*همه بجز یوزوها *
یوزوها: هاا؟ چتونه؟ این شاهین سوزو هست، اسمش میکئلاس، خودش از بچگی بزرگش کرده
هینا: تازه سوزو حیوان های دیگه ای داره که وحشین، ولی برا لیلی اهلی ان
☆پایان پارت 17☆
۱۱.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.