P6
P6
ویو ا/ت :
بعد اینکه لباسمو پوشیدم رفتم سوار ماشین شدم و رفتم سمت مرکز خرید
* داخل مرکز خرید
+ : بعد ۲ ساعت یه لباس پیدا کردم خیلی خوشگل بود چون نمیخواستم لباسم نه زیاد باز باشه نه زیاد پوشیده میخواستم نرمال باشه
+ : سلام خسته نباشین قیمت این لباس چنده ؟
فروشنده : سلام ممنون ۲ میلیون ۷۰۰ هزار تومن
+ : خانم قیمت کلیه امو نپرسیدم قیمت لباسو پرسیدم
فروشنده : خدمتتون گفتم ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان
+ : عجب باشه اینو بر میدارم
فروشنده : مبارکتون باشه
+ ممنون
+ : بعد از اینکه لباسمو خریدم رفتم سمت کفش فروشیا و دنبال کفش گشتم
بعد کلی گشتن یه کفش خوشگلم پیدا کردم که بندی بود و پاشنه بلند بود
* رفتن به خونه
ویو ا/ت :
بعد کلی خرید رفتم تونه دیدم بابام خوابه رفتم توی اتاقم لینا داشت با عروسکاش بازی میکرد تا منو دیدم پرید بغلم
٪ خوشمدییییییی
+ مرسی عزیزم من یکم میخوابم
٪ باشه خوابای خوب ببینی
+ مرسی عزیزم:
+ حدود چند دقیقه خوابیدم
*ساعت ۷
+ با صدای لینا بلند شدم
٪ آجی ... اجییییی
+ جانم
٪ گشنمه
+ ساعت چنده ؟
٪ ۷
+ : واااااای دیرم شدددد
+ : سریع رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم و بهشون حالت دادم و رفتم جلوی میز آرایش یه آرایش شیک کردم و کفشام پوشیدم کتمو انداختم رو شونم ورفتم پایین یه ساندویچ حاضری برای لینا گرفتم
$ به به دخترم چه خوشگل شدی
+ : مرسی بابا دعا کن ببرم
$ : من بهت اعتماد دارم میدونم میبری
+ عجب خدا مدونه ...
٪ : واااااووووووو اجیییی چه خوشگل شدیییی
+ مرسی عزیز دلم
+ خب لینا برات ساندویچ رو آماده کردم برو بخور من شب میام فعلا خداحافظ
+ رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادم
* رسیدیم
+ : یه عمارت شیک و قشنگ بود که توی حیاطش یه استخر بزرگ بود که انگار رنگ آبه نقره ای بود به خاطر نورایی که توش بود
رفتم داخل عمارت دیدم که خونه با تم مشکی نقره ای تزئین شده
خیلی شیک و قشنگ بود
که یهو یکی اومد سمتم و گفت :
مرده : سلام خانم خوش اومدید بفرمایید بشینید توی سالن قمار تا تشریفشونو بیارن
+ باشه مرسی
مرده : خدانگهدار
+ به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۸:۳۰
+ یهو صدای پای یکی رو حس کردم بلند شدم و برگشتم تا ببینمش که ....
فردا پارت بعدی رو میزارم امشب بترکووونیددددد مجیکیام(:🌸🧝♀️🌬🫧🎀
ویو ا/ت :
بعد اینکه لباسمو پوشیدم رفتم سوار ماشین شدم و رفتم سمت مرکز خرید
* داخل مرکز خرید
+ : بعد ۲ ساعت یه لباس پیدا کردم خیلی خوشگل بود چون نمیخواستم لباسم نه زیاد باز باشه نه زیاد پوشیده میخواستم نرمال باشه
+ : سلام خسته نباشین قیمت این لباس چنده ؟
فروشنده : سلام ممنون ۲ میلیون ۷۰۰ هزار تومن
+ : خانم قیمت کلیه امو نپرسیدم قیمت لباسو پرسیدم
فروشنده : خدمتتون گفتم ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تومان
+ : عجب باشه اینو بر میدارم
فروشنده : مبارکتون باشه
+ ممنون
+ : بعد از اینکه لباسمو خریدم رفتم سمت کفش فروشیا و دنبال کفش گشتم
بعد کلی گشتن یه کفش خوشگلم پیدا کردم که بندی بود و پاشنه بلند بود
* رفتن به خونه
ویو ا/ت :
بعد کلی خرید رفتم تونه دیدم بابام خوابه رفتم توی اتاقم لینا داشت با عروسکاش بازی میکرد تا منو دیدم پرید بغلم
٪ خوشمدییییییی
+ مرسی عزیزم من یکم میخوابم
٪ باشه خوابای خوب ببینی
+ مرسی عزیزم:
+ حدود چند دقیقه خوابیدم
*ساعت ۷
+ با صدای لینا بلند شدم
٪ آجی ... اجییییی
+ جانم
٪ گشنمه
+ ساعت چنده ؟
٪ ۷
+ : واااااای دیرم شدددد
+ : سریع رفتم یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم و بهشون حالت دادم و رفتم جلوی میز آرایش یه آرایش شیک کردم و کفشام پوشیدم کتمو انداختم رو شونم ورفتم پایین یه ساندویچ حاضری برای لینا گرفتم
$ به به دخترم چه خوشگل شدی
+ : مرسی بابا دعا کن ببرم
$ : من بهت اعتماد دارم میدونم میبری
+ عجب خدا مدونه ...
٪ : واااااووووووو اجیییی چه خوشگل شدیییی
+ مرسی عزیز دلم
+ خب لینا برات ساندویچ رو آماده کردم برو بخور من شب میام فعلا خداحافظ
+ رفتم سوار ماشین شدم و راه افتادم
* رسیدیم
+ : یه عمارت شیک و قشنگ بود که توی حیاطش یه استخر بزرگ بود که انگار رنگ آبه نقره ای بود به خاطر نورایی که توش بود
رفتم داخل عمارت دیدم که خونه با تم مشکی نقره ای تزئین شده
خیلی شیک و قشنگ بود
که یهو یکی اومد سمتم و گفت :
مرده : سلام خانم خوش اومدید بفرمایید بشینید توی سالن قمار تا تشریفشونو بیارن
+ باشه مرسی
مرده : خدانگهدار
+ به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۸:۳۰
+ یهو صدای پای یکی رو حس کردم بلند شدم و برگشتم تا ببینمش که ....
فردا پارت بعدی رو میزارم امشب بترکووونیددددد مجیکیام(:🌸🧝♀️🌬🫧🎀
۱۳.۶k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.