میدانی ...؟
میدانی ...؟
میخواهم شب یلدا که شد
انارِ دلم را
برایت دانه کنم
کمی هم گلپرِ احساس
رویش بپاشم
نمیدانی ناردانه های شیرین دلم
چقدر طعم تورا میدهند
بس که در دلم جا خوش کرده ای ...!
میخواهم
دم نوشِ عشق برایت دم کنم
با چند حبّه قندِ محبت کنارش ...
دم نوشی از شعرهای عاشقانه ام
با عطر پونه و بهار نارنج ...
میخواهم یک جام لبخند
چند شاخه غزل
و یک ظرف پر از ستاره
روی میز بچینم ...
میخواهم تفألی بزنم
به دیوان حافظ اما
کمی تقلب کنم و اینبار
قرعه ی فالت را
به نام خودم بزنم ...
میدانی ...؟
میخواهم شب یلدا
برایت سنگ تمام بگذارم ...
میخواهم شب یلدا که شد
انارِ دلم را
برایت دانه کنم
کمی هم گلپرِ احساس
رویش بپاشم
نمیدانی ناردانه های شیرین دلم
چقدر طعم تورا میدهند
بس که در دلم جا خوش کرده ای ...!
میخواهم
دم نوشِ عشق برایت دم کنم
با چند حبّه قندِ محبت کنارش ...
دم نوشی از شعرهای عاشقانه ام
با عطر پونه و بهار نارنج ...
میخواهم یک جام لبخند
چند شاخه غزل
و یک ظرف پر از ستاره
روی میز بچینم ...
میخواهم تفألی بزنم
به دیوان حافظ اما
کمی تقلب کنم و اینبار
قرعه ی فالت را
به نام خودم بزنم ...
میدانی ...؟
میخواهم شب یلدا
برایت سنگ تمام بگذارم ...
۱.۱k
۲۹ آذر ۱۴۰۳