گل بارونی
PART : 5
از زبان ا.ت : چند روز گذشت و من میرفتم کمپانی تا با همه آشنا شم و واسه آهنگ هایی که میخوام بدم بیرون حاضر باشم الانم داشتم با سویون برمیگشتم ک صدایه گریه ی بچه توجهو جلب کرد سمت اون کوچه رفتم ک سویونم دنبالم اومد رسیدیم به یه پسر بچه ی خیلی جیگر و بامزه ک داشت گریه میکرد بغلش کردم ک اروم شد سویون گف :
سویون : این کوچولو تنها اینجا چیکار میکنه ؟
ا.ت : نمیدونم ولی باید خانوادشو پیدا کنیم !
سویون : خب بریم اداره ی پلیس !
ا.ت : اوکی
رفتیم اداره ی پلیس ک پلیس گف :
/ اسم این بچه لی هائونه ۵ ماهشه پدرش مرده و مادرش یه قمار بازه و بخاطر همین چیزی ندارن و این بچه رو ول کردن .
ا.ت : یعنی کسی نیس ازش مراقبت کنه ؟
/ نه ..... ولی تا الان همه از جلویه گریه های این بچه رد شدن و توجهی نکردن ولی تو این بچه رد نجات دادی میدونم ممکن سرت شلوغ باشه دخترم ولی ازت میخوام تو سرپرستی این بچه رو به دست بگیری !
ا.ت : منننننننن ؟؟؟؟
سویون : چیییییییییییی ؟؟؟؟
/ میدونم میدونم خواسته ی سنگینی دارم ولی لطفا این بچه به اندازه ی کافی اشکاش گونه هاشو لمس گرده لطفا .
سویون : ولی ....
ا.ت : باشه .
سویون : چی ؟ ا.ت ؟
ا.ت : بهت میگم بعدا ... بچه رو گرفتم و بعد کلی گرفتاری تونستم این بچه رو به سرپرستی بگیرم اون پلیس کمکم کرد تا مسئول ها قبول کنن بدون پدر باشه این بچه .
سویون : ا.ت تو دیوونه شدی ؟؟؟ تو یه خواننده ی معروف قراره بشی بعد برات دردسر میشه .
ا.ت : سویون من هنوز خواننده نشدم اگه معروف بودم یه چیزی ممکن بود برام حرف در بیارن ک این زن با کسی رابطه داره ولی من هنوز معروف نشدم .
سویون : ا.ت مطمئنی میتونی ؟؟؟
ا.ت : آره .
" ۲ سال بعد *
ا.ت : ۲ سال گذشت و هائون شده ۲ ساله و منم معروف شدم میشه گف پی دی نیم به من کمک میکنه همونطور ک به اعضایه بی تی اس کمک میکنه به منم میکنه الانم داشتم با هائون و سویون تمرین میکردیم اونام باهام تمرین میکردن و مسخره بازی در می آوردن برايه استراحت نشستم ک دیدم گوشین پیام داد ....
ادامه دارد....
" اسلاید ۲ هائون "
از زبان ا.ت : چند روز گذشت و من میرفتم کمپانی تا با همه آشنا شم و واسه آهنگ هایی که میخوام بدم بیرون حاضر باشم الانم داشتم با سویون برمیگشتم ک صدایه گریه ی بچه توجهو جلب کرد سمت اون کوچه رفتم ک سویونم دنبالم اومد رسیدیم به یه پسر بچه ی خیلی جیگر و بامزه ک داشت گریه میکرد بغلش کردم ک اروم شد سویون گف :
سویون : این کوچولو تنها اینجا چیکار میکنه ؟
ا.ت : نمیدونم ولی باید خانوادشو پیدا کنیم !
سویون : خب بریم اداره ی پلیس !
ا.ت : اوکی
رفتیم اداره ی پلیس ک پلیس گف :
/ اسم این بچه لی هائونه ۵ ماهشه پدرش مرده و مادرش یه قمار بازه و بخاطر همین چیزی ندارن و این بچه رو ول کردن .
ا.ت : یعنی کسی نیس ازش مراقبت کنه ؟
/ نه ..... ولی تا الان همه از جلویه گریه های این بچه رد شدن و توجهی نکردن ولی تو این بچه رد نجات دادی میدونم ممکن سرت شلوغ باشه دخترم ولی ازت میخوام تو سرپرستی این بچه رو به دست بگیری !
ا.ت : منننننننن ؟؟؟؟
سویون : چیییییییییییی ؟؟؟؟
/ میدونم میدونم خواسته ی سنگینی دارم ولی لطفا این بچه به اندازه ی کافی اشکاش گونه هاشو لمس گرده لطفا .
سویون : ولی ....
ا.ت : باشه .
سویون : چی ؟ ا.ت ؟
ا.ت : بهت میگم بعدا ... بچه رو گرفتم و بعد کلی گرفتاری تونستم این بچه رو به سرپرستی بگیرم اون پلیس کمکم کرد تا مسئول ها قبول کنن بدون پدر باشه این بچه .
سویون : ا.ت تو دیوونه شدی ؟؟؟ تو یه خواننده ی معروف قراره بشی بعد برات دردسر میشه .
ا.ت : سویون من هنوز خواننده نشدم اگه معروف بودم یه چیزی ممکن بود برام حرف در بیارن ک این زن با کسی رابطه داره ولی من هنوز معروف نشدم .
سویون : ا.ت مطمئنی میتونی ؟؟؟
ا.ت : آره .
" ۲ سال بعد *
ا.ت : ۲ سال گذشت و هائون شده ۲ ساله و منم معروف شدم میشه گف پی دی نیم به من کمک میکنه همونطور ک به اعضایه بی تی اس کمک میکنه به منم میکنه الانم داشتم با هائون و سویون تمرین میکردیم اونام باهام تمرین میکردن و مسخره بازی در می آوردن برايه استراحت نشستم ک دیدم گوشین پیام داد ....
ادامه دارد....
" اسلاید ۲ هائون "
۳.۲k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.