خداوندا به درگاهت نمینالم ولی دنیای فانی را نمیخواهم
خداوندا به درگاهت نمینالم ولی دنیای فانی را نمیخواهم
زمینت را زمانت راکمالت را تمامت را نمیخواهم
چرا باید بمانم با دلی پردردنه این درد را نه این دل را نمیخواهم
چه رنجی میدهد اجبار اینده من دوران اینده نمیخواهم
چه دشوار است این حالم من این حال پریشان را نمیخواهم
چه مایوس است امیدم من این یاس پر از امید را دیگر نمیخواهم
دلم با بیقراری میتپد هردم من این تاب و تب دل را نمیخواهم
پر از اشک میشود دیده من این چشمان گریان را نمیخواهم
صدایم میشود هق هق من این بغض شکستن را نمیخواهم
دروغ است هر عشقی من این عشق دروغین را نمیخواهم
خداوندا به حقانیتت سوگند دگر چیزی نمیخواهم
بجز .آغوش گرمت را..
.
زمینت را زمانت راکمالت را تمامت را نمیخواهم
چرا باید بمانم با دلی پردردنه این درد را نه این دل را نمیخواهم
چه رنجی میدهد اجبار اینده من دوران اینده نمیخواهم
چه دشوار است این حالم من این حال پریشان را نمیخواهم
چه مایوس است امیدم من این یاس پر از امید را دیگر نمیخواهم
دلم با بیقراری میتپد هردم من این تاب و تب دل را نمیخواهم
پر از اشک میشود دیده من این چشمان گریان را نمیخواهم
صدایم میشود هق هق من این بغض شکستن را نمیخواهم
دروغ است هر عشقی من این عشق دروغین را نمیخواهم
خداوندا به حقانیتت سوگند دگر چیزی نمیخواهم
بجز .آغوش گرمت را..
.
۱.۷k
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.