بلک گرل 🖤 پارت ۲
بلک گرل 🖤 پارت ۲
از زبان مایکی
توی مبل ولو شده بودم و منتظر شروع شدن مسابقات بودم باز قهرمان برنده شد چی یعنی چی که میخواد کناره گیری کنه وایستا ماسکشو در آورد
در همان لحظه اما که توی آشپزخونه بود داد زد :
اما: دیدی دیدی مایکی دخترا از پسرا قوی ترن مبارز شکست ناپذیر هم سن منه و از همه قوی تره و دخترم هستش .
مایکی : اما یجوری میگی که انگار خودتی .
اما خندید و رفت تو اتاقش منم متورم رو روشن کردم و همین جوری توی خیابون میگشتم چرا آخه چرا کناره گیری کرد . (سخنی از طرف نویسنده اسلاید دوم یکی از لباس هارو برای توکا تصور کنید که پوشیده و این لباسا زیادی دارکن خودتون رنگی رنگی تصور کنید و اینکه توکا توی مبارزه به پای مایکی میرسه یا شاید با اون برا بری کنه تازه باید بگم که سنجو گنگ ندارد و یک دختر ساده است البته یکم مبارزه بلده) حواسم نبود با متورم زدم به متور یکی دیگه چون سرعتم کم بود نیوفتادم ولی اون افتاد رفتم تا کمکش کنم وازش معذرت خواهی کنم که دیدم خودشه .
از زبان توکا
اون کی بود دیگه چون سرعتم زیاد بود افتادم خاک به سرم سرمو که بالا آوردم دیدم پسری با مو های بلوند داره با نگاه های متعجب و دهن باز نگام میکنه چرا تعجب کرده (پ ن پ می خواستی برقصه بچم طرفدارته 🫵)
در همون لحظه پسری قد بلند با موهای بافته ( دراکن) آن ور خیابان خطاب به پسر داد زد مایکی زدی کی رو ناکار کردی
از زبان دراکن 😂
توی مسابقات داشتم نگاه میکردم با توجه به چیزی که دید م و شنیدم راه افتادم به سمت خونه ی مایکی چون میدونستم الان پریشونه داشتم کم کم می رسیدم که. دیدم مایکی با متور زد به یکی دیگه داد زدم مایکی زدی کی رو ناکار کردی ولی انگار نه انگار دقت کردم ببینم اون کی که دیدم همون مبارز شکست ناپذیره .
از زبان راوی
دراکن رفت پیش مایکی یکی زد پست گردنش و تازه مایکی به خودش اومد و اینجا توکا رو داریم که داره جر میخوره تا نخنده مایکی که به خودش اومد دستشو برای توکا دراز کرد تا بلندش کنه توکا هم دست مایکی رو گرفت و از زمین بلند شد .
توکا : ببخشید حواسم نبود
مایکی : ن...نه من....ب.... ببخشید
مایکی : س..سلام اسم من مایکی
دراکن : سلام اسم منم دراکنه
توکا : خب اسم منم توکاست کوگیساکی توکا
دراکن : توکا چان می دونستی مایکی خیلی دوست داره
مایکی با پا کوبید روی پای دارکن
دراکنم خودشو کنترل می کرد تا داد نزنه
توکا هم دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و زد زیر خنده
مایکی در ذهن: چقدر قشنگ می خنده
مایکی : توکا چان میای بریم کنار اون پارکی که اونجاست
توکا: باشه ولی باید زود برم
مایکی : چرا آخه
توکا : چون برادر کوچکتر الان خونه تنهاست
مایکی : یکم بمون 🥹 با حالت کیوت
توکا : باشه
و توی پارک چی گذشت خدا میدونه👌👌👌
از زبان مایکی
توی مبل ولو شده بودم و منتظر شروع شدن مسابقات بودم باز قهرمان برنده شد چی یعنی چی که میخواد کناره گیری کنه وایستا ماسکشو در آورد
در همان لحظه اما که توی آشپزخونه بود داد زد :
اما: دیدی دیدی مایکی دخترا از پسرا قوی ترن مبارز شکست ناپذیر هم سن منه و از همه قوی تره و دخترم هستش .
مایکی : اما یجوری میگی که انگار خودتی .
اما خندید و رفت تو اتاقش منم متورم رو روشن کردم و همین جوری توی خیابون میگشتم چرا آخه چرا کناره گیری کرد . (سخنی از طرف نویسنده اسلاید دوم یکی از لباس هارو برای توکا تصور کنید که پوشیده و این لباسا زیادی دارکن خودتون رنگی رنگی تصور کنید و اینکه توکا توی مبارزه به پای مایکی میرسه یا شاید با اون برا بری کنه تازه باید بگم که سنجو گنگ ندارد و یک دختر ساده است البته یکم مبارزه بلده) حواسم نبود با متورم زدم به متور یکی دیگه چون سرعتم کم بود نیوفتادم ولی اون افتاد رفتم تا کمکش کنم وازش معذرت خواهی کنم که دیدم خودشه .
از زبان توکا
اون کی بود دیگه چون سرعتم زیاد بود افتادم خاک به سرم سرمو که بالا آوردم دیدم پسری با مو های بلوند داره با نگاه های متعجب و دهن باز نگام میکنه چرا تعجب کرده (پ ن پ می خواستی برقصه بچم طرفدارته 🫵)
در همون لحظه پسری قد بلند با موهای بافته ( دراکن) آن ور خیابان خطاب به پسر داد زد مایکی زدی کی رو ناکار کردی
از زبان دراکن 😂
توی مسابقات داشتم نگاه میکردم با توجه به چیزی که دید م و شنیدم راه افتادم به سمت خونه ی مایکی چون میدونستم الان پریشونه داشتم کم کم می رسیدم که. دیدم مایکی با متور زد به یکی دیگه داد زدم مایکی زدی کی رو ناکار کردی ولی انگار نه انگار دقت کردم ببینم اون کی که دیدم همون مبارز شکست ناپذیره .
از زبان راوی
دراکن رفت پیش مایکی یکی زد پست گردنش و تازه مایکی به خودش اومد و اینجا توکا رو داریم که داره جر میخوره تا نخنده مایکی که به خودش اومد دستشو برای توکا دراز کرد تا بلندش کنه توکا هم دست مایکی رو گرفت و از زمین بلند شد .
توکا : ببخشید حواسم نبود
مایکی : ن...نه من....ب.... ببخشید
مایکی : س..سلام اسم من مایکی
دراکن : سلام اسم منم دراکنه
توکا : خب اسم منم توکاست کوگیساکی توکا
دراکن : توکا چان می دونستی مایکی خیلی دوست داره
مایکی با پا کوبید روی پای دارکن
دراکنم خودشو کنترل می کرد تا داد نزنه
توکا هم دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و زد زیر خنده
مایکی در ذهن: چقدر قشنگ می خنده
مایکی : توکا چان میای بریم کنار اون پارکی که اونجاست
توکا: باشه ولی باید زود برم
مایکی : چرا آخه
توکا : چون برادر کوچکتر الان خونه تنهاست
مایکی : یکم بمون 🥹 با حالت کیوت
توکا : باشه
و توی پارک چی گذشت خدا میدونه👌👌👌
۳.۲k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.