وقتی ازت متنفر بود
وقتیازتمتنفربود
پارت۳
ویو ات
فرداصبحبادلدردیبدیازخواب
بیدارشدموقتیدیدمکناراربابم
ازترسنفسمبندبا هموندردکبودی
هابزودی لباسهامروپوشیدمفوراً
تز اتاقامدمبیرون
گریهمیکردماگهبفهمهلختتواتاقش
کنارشخوابیدممنرومیکشهباترس
درداززیرزمینبلندشدمورفتمتوآشپزخونه
وشروعکردمبهکارکردندلمخیلیدرد میکرد
میخواستمبمیرم
آجوما:هر**زهتوکاتوچرانکردیهااااداد
+ببخشیدهقدلمخیلیدردمیکنهقولمیدم
همهکاراروتاشبانجامبدمهقگریه
آجوما:ههفکردیبهتغذامیدمباید۳روزبدون
آبغذا باشیتادرسعبرتبشهواستجن**ده
+ولیهقققخواهشمیکنممنهق
آجومابالقدیکیزدتوکمرات
آجوما:گوهنخورهر**زهبرامحمنیست
چیشدیحتااگهبمیریبایدکارکنیداد
+چشماشک
ویوکوک
آهازخواببیدارشدمدیدمروتختلختخوابیدم
هامندیشبباکیسک**سکردمهوففولشحتماً
یههرزهبودکهصبحگذاشتهرفتهوقتی بلندشدمروتختی
خونیمواجهشدماینچیهخونباکرگی چیپسهر**زه
یی کهکردمباکرهبودهههبلخرهیهجندهباکرهپیداکردم
رفتمودوش۱۰مینیگرفتمامدمبیرونلباسمهاروپوشیدم
رفتمپاینازپلههاکهمیومدمپاینچشمبهاتخوردداشت
زمینروپاکمیکرداولصبحیحالمبدشدبااونقیافهعنشش
عهههحالمبهممیخورهازشبایدحرطورشدبکشمشتاازسر
اونظاهرعنشخلاصشم
اتبانگاهایسنگینیروشوبهطرفپلههابردبادیدنکوک که
بهشزلدهترسید وخجالتشیدکوکاز پلههاامدپاین ات
تاکوکرودیدترسیدخواستبرهاونطفولینمیتونستچون
پاهاشلنگمیزد
_هر**زهمنطزرمرگتباش عصبی
اتخیلیترسیداونکلمهیعنیقراره
بمیرهیعنیدیگهبهآروزشکهرفتنبه
بیرونبودنمیرسید
کوکپوزخندیزدورفتسمت
اتومحکمموهاشوگرفتوکشون
کشونبردشتواتاقشکنجه
+خواهشهقخوهقهش
منکاهقرینکردممنهقنکشهق
_باوجودتوییهرزهنتونستم با کسیکه
عاشقشمازدواجکنمواونوبایدبه عنواندوست
دخترمعرفیکنمهمشتقصیر توهرزه دادعصبی
کوکیهتیکهآهنگذاشتتوکورهتاسرخشهوبعد
بهطرزوحشیانهای لباسهاشرودراورد
+هقنکنخواهشهقنکنهقکوکهق
کوکوقتیاتاسمشروصدازدعصبانی شد
وباشلاقافتادبهبدنات
_عوضیپساسممنرو بهزبونتمیاریهااااادادعصبی
۳۸۰شلاقبهبدناتزداتخیلیبیجونشدهبود
دیگهتوانحرفزدننداشتکوکبا آهنبهجوناتافتاد
آهنداغرورویصورتات گذا تابسوزه
_آرهبمیرداد
اتتوانینداشتوحر لحظهبهمرگنزدیک میشد
کوکیهچاقوورداشتوحمکمانوزدبهچشم
اتاتازدردنالهبیجونیکرد
_خنده وحشتناک ازتمتنفرم
هر**زهداد
کوککاملا تماماستخونهایات
روشکوندهبودکهدهناتروبانخسوزن
دوخت
_خندهبایدبندازمتجلوسگامتادلیازغذاخوردن
پیدا کننخندهخوشحالی
کهدرزیرزمینبازشد
کوکداد
درستهاونپدر
کوکبود(علامت&)
&توباایندخترهبيچاره چیکارکردی داد
ویکیزدتوگوشکوکو رفتسمتات
&دخترمحالتخوبههاادکترخبرکنید دادبغض
&دیگهاجازه نمیدمایندخترپیشتباشه
_چهبهترازشرعاینهر**زهخلاص شدم
دوبارهیکیمحکمزدبهگوشکوک
&تو لیاقتچنیندختریرونداری داد
خلاصه
دکترمیاداتماینهمیکنهومیگه
کهزندهبودنشجایتعجبه
وپدرکوکطلاقاترو ازکوکمیگره
واونبا خودشبهخونهخودشمیبرهتا
بامادرکوکازات نگهداریکنن
۲سالبعد
جمیندادشقصهنخوراونجن**دهدیگهپیشت
نیست
_جمین منبایداونروبکشماونکاریکرد
تاخانوادممنروترددکنن
پایان
شرط۱۵لایک
طورجعدتونبرسونید
پارت۳
ویو ات
فرداصبحبادلدردیبدیازخواب
بیدارشدموقتیدیدمکناراربابم
ازترسنفسمبندبا هموندردکبودی
هابزودی لباسهامروپوشیدمفوراً
تز اتاقامدمبیرون
گریهمیکردماگهبفهمهلختتواتاقش
کنارشخوابیدممنرومیکشهباترس
درداززیرزمینبلندشدمورفتمتوآشپزخونه
وشروعکردمبهکارکردندلمخیلیدرد میکرد
میخواستمبمیرم
آجوما:هر**زهتوکاتوچرانکردیهااااداد
+ببخشیدهقدلمخیلیدردمیکنهقولمیدم
همهکاراروتاشبانجامبدمهقگریه
آجوما:ههفکردیبهتغذامیدمباید۳روزبدون
آبغذا باشیتادرسعبرتبشهواستجن**ده
+ولیهقققخواهشمیکنممنهق
آجومابالقدیکیزدتوکمرات
آجوما:گوهنخورهر**زهبرامحمنیست
چیشدیحتااگهبمیریبایدکارکنیداد
+چشماشک
ویوکوک
آهازخواببیدارشدمدیدمروتختلختخوابیدم
هامندیشبباکیسک**سکردمهوففولشحتماً
یههرزهبودکهصبحگذاشتهرفتهوقتی بلندشدمروتختی
خونیمواجهشدماینچیهخونباکرگی چیپسهر**زه
یی کهکردمباکرهبودهههبلخرهیهجندهباکرهپیداکردم
رفتمودوش۱۰مینیگرفتمامدمبیرونلباسمهاروپوشیدم
رفتمپاینازپلههاکهمیومدمپاینچشمبهاتخوردداشت
زمینروپاکمیکرداولصبحیحالمبدشدبااونقیافهعنشش
عهههحالمبهممیخورهازشبایدحرطورشدبکشمشتاازسر
اونظاهرعنشخلاصشم
اتبانگاهایسنگینیروشوبهطرفپلههابردبادیدنکوک که
بهشزلدهترسید وخجالتشیدکوکاز پلههاامدپاین ات
تاکوکرودیدترسیدخواستبرهاونطفولینمیتونستچون
پاهاشلنگمیزد
_هر**زهمنطزرمرگتباش عصبی
اتخیلیترسیداونکلمهیعنیقراره
بمیرهیعنیدیگهبهآروزشکهرفتنبه
بیرونبودنمیرسید
کوکپوزخندیزدورفتسمت
اتومحکمموهاشوگرفتوکشون
کشونبردشتواتاقشکنجه
+خواهشهقخوهقهش
منکاهقرینکردممنهقنکشهق
_باوجودتوییهرزهنتونستم با کسیکه
عاشقشمازدواجکنمواونوبایدبه عنواندوست
دخترمعرفیکنمهمشتقصیر توهرزه دادعصبی
کوکیهتیکهآهنگذاشتتوکورهتاسرخشهوبعد
بهطرزوحشیانهای لباسهاشرودراورد
+هقنکنخواهشهقنکنهقکوکهق
کوکوقتیاتاسمشروصدازدعصبانی شد
وباشلاقافتادبهبدنات
_عوضیپساسممنرو بهزبونتمیاریهااااادادعصبی
۳۸۰شلاقبهبدناتزداتخیلیبیجونشدهبود
دیگهتوانحرفزدننداشتکوکبا آهنبهجوناتافتاد
آهنداغرورویصورتات گذا تابسوزه
_آرهبمیرداد
اتتوانینداشتوحر لحظهبهمرگنزدیک میشد
کوکیهچاقوورداشتوحمکمانوزدبهچشم
اتاتازدردنالهبیجونیکرد
_خنده وحشتناک ازتمتنفرم
هر**زهداد
کوککاملا تماماستخونهایات
روشکوندهبودکهدهناتروبانخسوزن
دوخت
_خندهبایدبندازمتجلوسگامتادلیازغذاخوردن
پیدا کننخندهخوشحالی
کهدرزیرزمینبازشد
کوکداد
درستهاونپدر
کوکبود(علامت&)
&توباایندخترهبيچاره چیکارکردی داد
ویکیزدتوگوشکوکو رفتسمتات
&دخترمحالتخوبههاادکترخبرکنید دادبغض
&دیگهاجازه نمیدمایندخترپیشتباشه
_چهبهترازشرعاینهر**زهخلاص شدم
دوبارهیکیمحکمزدبهگوشکوک
&تو لیاقتچنیندختریرونداری داد
خلاصه
دکترمیاداتماینهمیکنهومیگه
کهزندهبودنشجایتعجبه
وپدرکوکطلاقاترو ازکوکمیگره
واونبا خودشبهخونهخودشمیبرهتا
بامادرکوکازات نگهداریکنن
۲سالبعد
جمیندادشقصهنخوراونجن**دهدیگهپیشت
نیست
_جمین منبایداونروبکشماونکاریکرد
تاخانوادممنروترددکنن
پایان
شرط۱۵لایک
طورجعدتونبرسونید
۴.۵k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.