فیک تهیونگ ازدواج اجباری
پارت 3
جین هو : چ...چی تو اینجا چیکار میکنییی؟
تهیونگ : من باید ازت بپرسم خانوم کیم
جین هو : هه به تو هیچ ربطی نداره کجا میرم
تهیونگ : چرا ربط داره
جین هو : از کی تا حالا؟
تهیونگ : از وقتی که باهام ازدواج کردی و زنم شدی
جین هو : کاغذی نه قلبی
تهیونگ : مگه قرار بود قلبی باشه ما فقط برای شرکت با هم ازدواج کردیم و من الان
به عنوان شوهرت می تونم هر کاری باهات بکنم
جین هو : هه ازت متنفرم
تهیونگ : سوار شو
جین هو : خودم ماشین دارم با اون میام
تهیونگ : لازم نکرده به جیمین میگم ماشین رو بیاره
جین هو : هوفف
سوار ماشین شدیم
جیسو : جین هو انقدر رو مخ تهیونگ نرو و خودت رو اذیت نکن
جین هو : باشه فقط به خاطره تو اونی وگرنه الان کشته بودمش
به خونه جیسو رسیدیم
جین هو : خداحافظ اونی جونم
جیسو : خداحافظ
راه افتادیم به سمت خونه
یهو گوشی تهیونگ زنگ خورد سیوش کرده بود عشقم
جواب داد
تهیونگ : سلام عشقم من باید برم یه جایی کارم تموم شد میام
جین هو : نمیدونم چرا اما قلبم درد گرفت وایسا بقیه راه رو پیدا میرم
تهیونگ : تو شب ؟
جین هو : مگه برات مهمه؟
تهیونگ : معلومه که نه
پیاده شدم اونم سریع رفت
یهو بارون بارید همراهش اشکای منم می ریخت اصلا
از کی عاشقش شدم هق
فردا به پدرم میگم هر جور شده درخواست طلاق رو بده
رسیدم خونه لباسم کاملا خیس بود در رو باز کردم با صحنه رو به روم
قلبم شد پودر
میدونم بد جایی کات کردم
شرط 20 تا لایک
50 تا کامنت
سعی کنید زود شرط رو برسونید که دیگه از غروب نیستم
شرط برسه ادامه رو میزارم
بایی
جین هو : چ...چی تو اینجا چیکار میکنییی؟
تهیونگ : من باید ازت بپرسم خانوم کیم
جین هو : هه به تو هیچ ربطی نداره کجا میرم
تهیونگ : چرا ربط داره
جین هو : از کی تا حالا؟
تهیونگ : از وقتی که باهام ازدواج کردی و زنم شدی
جین هو : کاغذی نه قلبی
تهیونگ : مگه قرار بود قلبی باشه ما فقط برای شرکت با هم ازدواج کردیم و من الان
به عنوان شوهرت می تونم هر کاری باهات بکنم
جین هو : هه ازت متنفرم
تهیونگ : سوار شو
جین هو : خودم ماشین دارم با اون میام
تهیونگ : لازم نکرده به جیمین میگم ماشین رو بیاره
جین هو : هوفف
سوار ماشین شدیم
جیسو : جین هو انقدر رو مخ تهیونگ نرو و خودت رو اذیت نکن
جین هو : باشه فقط به خاطره تو اونی وگرنه الان کشته بودمش
به خونه جیسو رسیدیم
جین هو : خداحافظ اونی جونم
جیسو : خداحافظ
راه افتادیم به سمت خونه
یهو گوشی تهیونگ زنگ خورد سیوش کرده بود عشقم
جواب داد
تهیونگ : سلام عشقم من باید برم یه جایی کارم تموم شد میام
جین هو : نمیدونم چرا اما قلبم درد گرفت وایسا بقیه راه رو پیدا میرم
تهیونگ : تو شب ؟
جین هو : مگه برات مهمه؟
تهیونگ : معلومه که نه
پیاده شدم اونم سریع رفت
یهو بارون بارید همراهش اشکای منم می ریخت اصلا
از کی عاشقش شدم هق
فردا به پدرم میگم هر جور شده درخواست طلاق رو بده
رسیدم خونه لباسم کاملا خیس بود در رو باز کردم با صحنه رو به روم
قلبم شد پودر
میدونم بد جایی کات کردم
شرط 20 تا لایک
50 تا کامنت
سعی کنید زود شرط رو برسونید که دیگه از غروب نیستم
شرط برسه ادامه رو میزارم
بایی
۹۲.۳k
۳۱ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.