دختر گل فروش پارت: 1
مری ویو:
من مری ام 20سالمه پدرم یه گل خونه داشت وقتی 19سالم بود پدرم مریض شد و مرد من چون تنها بچه خانواده بودم مجبور شدم من بجای پدرم وایسم امروز هم کثل همیشه توی گلخونه داشتم به گل ها میرسیدم که..
جیهوپ ویو:
من جیهوپم 22سالمه پدرم کارخونه داره(چه گیری دادم به پدراشون😂) زندگی خوبی داشتم تا وقتی که عاشق شدم عاشق یه دختر ساده از طبقه متوسط جامعه به پدر مادرم گفتم پدرم فکر میکنه ممکنه با این کار من آبرو ش بره ولی مادرم بهم میگه که خودم میتونم انتخاب کنم با کی ازدواج کنم. هر روز میرم تا به بهونه های مختلف ببینمش امروز هم رفتم تا ببینمش
مری ویو:
مری:اوه سلام اقای هوسوک
جیهوپ: سلام
مری: امروز چه گلی میخواید
جیهوپ: اممم گل کاکتوس
مری: ولی دیروز 10تا کاکتوس بردید
جیهوپ: اهاااا درسته گل....
مری: گل گندمی چطوره تا جایی که من به یاد دارم شما هیچ وقت گل گندمی نخریدید
جیهوپ: درسته. خب هم... ون گل گندم.. ی میخوام
مری: حالتون خوبه
جیهوپ: بله حالم بده چیز نه منظورم اینه حالم خوبه
مری: باشه *با خنده*
رفتم تا واسش گل بیارم. واقعا ادم عجیبیه من قبلا توی خیابون دیدمش خیلی ادم باحالیه ولی وقتی منو میبینه واقعا هول میشه نکنه عاشقم ش....
جیهوپ: میشه یه درخواستی کنم
مری: وایی ترسیدم بله چه درخواستی
جیهوپ: ما چند تا گل داریم که دارن خراب میشن مامانم گفت بیاید یه نگاهی بهشون بندازین
مری: باشه فردا ساعت ۵میام فقط ادرس میشه بدید
جیهوپ: بله بیاید خیابون..
مری: صبر کنید باید بنویسم با من بیاید
رفتیم یه کاغذ و خودکار بهش دادم تا بنویسه
جیهوپ: خیابون.... نه نه این نیست خیابون..... نه نه اینم نیست
دستم رو گذاشتم رو دستش گفتم
مری: اقای هوسوک اروم باشید احساس میکنم مشکلی هست
جیهوپ: بسیار خوب
ادرس رو نوشت بعد گل رو گرفت و رفت بعد از رفتنش کلی بهش خندیدم چون رفتارش زیادی عجیب بود
جیهوپ ویو:
اخ جون میاد خونمون همینهههه اونجا بهش اعتراف میکنم دوسش دارم
وارد خونه شدم رفتم پیش مامانم
جیهوپ: مامان به دروغی گفتم باید کمکم کنی
م. جیهوپ: چه دروغی
جیهوپ: اون دختره بود عاشقش بودم رفتم پیشش به دروغ بهش گفتم تو گفتی یه سری گل داریم دارن خراب میشن اون بیاد ببینه چشونه باید فردا تظاهر کنی تو اینو گفتی
م. جیهوپ:*زد زیر خنده*باشه باشه ولی دروغ به این بزرگی. راستی چجوری میخوای اعتراف کنی
جیهوپ: میریم اتاق من تو به یه بهونه میری منم بهش اعتراف میکنم تو هم دیگه نمیای تو اتاق تا وقتی که ما بیایم بیرون
م. جیهوپ: باشه ولی یادت باشه کار به جاهای باریک نکشه*😂*
جیهوپ: مامان... من دیگه میرم تو اتاقم
بچه ها این یه فیک ۲پارتی ه که هر دو پارتش رو امروز اپ میکنم
من مری ام 20سالمه پدرم یه گل خونه داشت وقتی 19سالم بود پدرم مریض شد و مرد من چون تنها بچه خانواده بودم مجبور شدم من بجای پدرم وایسم امروز هم کثل همیشه توی گلخونه داشتم به گل ها میرسیدم که..
جیهوپ ویو:
من جیهوپم 22سالمه پدرم کارخونه داره(چه گیری دادم به پدراشون😂) زندگی خوبی داشتم تا وقتی که عاشق شدم عاشق یه دختر ساده از طبقه متوسط جامعه به پدر مادرم گفتم پدرم فکر میکنه ممکنه با این کار من آبرو ش بره ولی مادرم بهم میگه که خودم میتونم انتخاب کنم با کی ازدواج کنم. هر روز میرم تا به بهونه های مختلف ببینمش امروز هم رفتم تا ببینمش
مری ویو:
مری:اوه سلام اقای هوسوک
جیهوپ: سلام
مری: امروز چه گلی میخواید
جیهوپ: اممم گل کاکتوس
مری: ولی دیروز 10تا کاکتوس بردید
جیهوپ: اهاااا درسته گل....
مری: گل گندمی چطوره تا جایی که من به یاد دارم شما هیچ وقت گل گندمی نخریدید
جیهوپ: درسته. خب هم... ون گل گندم.. ی میخوام
مری: حالتون خوبه
جیهوپ: بله حالم بده چیز نه منظورم اینه حالم خوبه
مری: باشه *با خنده*
رفتم تا واسش گل بیارم. واقعا ادم عجیبیه من قبلا توی خیابون دیدمش خیلی ادم باحالیه ولی وقتی منو میبینه واقعا هول میشه نکنه عاشقم ش....
جیهوپ: میشه یه درخواستی کنم
مری: وایی ترسیدم بله چه درخواستی
جیهوپ: ما چند تا گل داریم که دارن خراب میشن مامانم گفت بیاید یه نگاهی بهشون بندازین
مری: باشه فردا ساعت ۵میام فقط ادرس میشه بدید
جیهوپ: بله بیاید خیابون..
مری: صبر کنید باید بنویسم با من بیاید
رفتیم یه کاغذ و خودکار بهش دادم تا بنویسه
جیهوپ: خیابون.... نه نه این نیست خیابون..... نه نه اینم نیست
دستم رو گذاشتم رو دستش گفتم
مری: اقای هوسوک اروم باشید احساس میکنم مشکلی هست
جیهوپ: بسیار خوب
ادرس رو نوشت بعد گل رو گرفت و رفت بعد از رفتنش کلی بهش خندیدم چون رفتارش زیادی عجیب بود
جیهوپ ویو:
اخ جون میاد خونمون همینهههه اونجا بهش اعتراف میکنم دوسش دارم
وارد خونه شدم رفتم پیش مامانم
جیهوپ: مامان به دروغی گفتم باید کمکم کنی
م. جیهوپ: چه دروغی
جیهوپ: اون دختره بود عاشقش بودم رفتم پیشش به دروغ بهش گفتم تو گفتی یه سری گل داریم دارن خراب میشن اون بیاد ببینه چشونه باید فردا تظاهر کنی تو اینو گفتی
م. جیهوپ:*زد زیر خنده*باشه باشه ولی دروغ به این بزرگی. راستی چجوری میخوای اعتراف کنی
جیهوپ: میریم اتاق من تو به یه بهونه میری منم بهش اعتراف میکنم تو هم دیگه نمیای تو اتاق تا وقتی که ما بیایم بیرون
م. جیهوپ: باشه ولی یادت باشه کار به جاهای باریک نکشه*😂*
جیهوپ: مامان... من دیگه میرم تو اتاقم
بچه ها این یه فیک ۲پارتی ه که هر دو پارتش رو امروز اپ میکنم
۵.۰k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.