¹ the beauty of love
¹ the beauty of love
با صدای یونجو کره بز ک داشت داد و بیداد میکرد بیدار شدم
&بلند شو دختر چقد میخوابیییی
چته
&یه پنکیکی درست کردم حال میده بریم تو حیاط بخوریم(مظلوم)
برو خودت بخور(سرد)
&یااا اگه میخواستمتنهایی بخورم ک بیدارت نمیکردم
حالا کاکائویهه؟
&اره با شیر کاکائو
۵ دقیقه دیگه سر میزم
&اخ جوون
چون امروز تعطیل بود نرفتم سر کار ..من توی یه بستنی فروشی توی شهربازی کار میکنم..نگم ک فقیرم نه فقط برای وقت گذروندن خب ماهم ب هر حال ب پولم احیاج داریم ولی خب..
موهامو شونه گردم و گوشواره هامو بستم..لباس مخصوصم رو پوشیدم و از کرم مرطوب کننده و تینتهم استفاده کردم
رفتم پایین و به صحنع ی بهشتی روبه رو شدم
یونجو یه گربه تو دستش بود..شیر کاکائو و پنکیک ..وااو
این گوگولی رو از کجا اوردی
&اومده بود تو حیاط
اوی خوداا
&بیا بشین
اوماوک
&میگمات
هوم؟
&بیا فردا بریم بوسان
چرا
&چون دلم اب و هوای اون جارو میخواد.از بچگی ک خودت میدونی اونجا بزرگ شدم
اوکیه
&مرسی
خواهش میکنم
&عصری بریم کافه با بچه ها
کیا
&اکیپمون ..لیا و بیونگهو
دوباره اکن بیونگهو...ازش متنفرم یه پسره ی دختر باز چندش
&همین ی دفعه
چرا انقد اصرار میکنی
&برات پاستیل میخرم
میخریا
&قول
اوکی من خوردم اینارو جمع کن بریمفیلمببینیم
&اوکییی
...........
یه مدت نبودم..ی سفر داشتم ولی در عوضش فیک رو نوشتم
با صدای یونجو کره بز ک داشت داد و بیداد میکرد بیدار شدم
&بلند شو دختر چقد میخوابیییی
چته
&یه پنکیکی درست کردم حال میده بریم تو حیاط بخوریم(مظلوم)
برو خودت بخور(سرد)
&یااا اگه میخواستمتنهایی بخورم ک بیدارت نمیکردم
حالا کاکائویهه؟
&اره با شیر کاکائو
۵ دقیقه دیگه سر میزم
&اخ جوون
چون امروز تعطیل بود نرفتم سر کار ..من توی یه بستنی فروشی توی شهربازی کار میکنم..نگم ک فقیرم نه فقط برای وقت گذروندن خب ماهم ب هر حال ب پولم احیاج داریم ولی خب..
موهامو شونه گردم و گوشواره هامو بستم..لباس مخصوصم رو پوشیدم و از کرم مرطوب کننده و تینتهم استفاده کردم
رفتم پایین و به صحنع ی بهشتی روبه رو شدم
یونجو یه گربه تو دستش بود..شیر کاکائو و پنکیک ..وااو
این گوگولی رو از کجا اوردی
&اومده بود تو حیاط
اوی خوداا
&بیا بشین
اوماوک
&میگمات
هوم؟
&بیا فردا بریم بوسان
چرا
&چون دلم اب و هوای اون جارو میخواد.از بچگی ک خودت میدونی اونجا بزرگ شدم
اوکیه
&مرسی
خواهش میکنم
&عصری بریم کافه با بچه ها
کیا
&اکیپمون ..لیا و بیونگهو
دوباره اکن بیونگهو...ازش متنفرم یه پسره ی دختر باز چندش
&همین ی دفعه
چرا انقد اصرار میکنی
&برات پاستیل میخرم
میخریا
&قول
اوکی من خوردم اینارو جمع کن بریمفیلمببینیم
&اوکییی
...........
یه مدت نبودم..ی سفر داشتم ولی در عوضش فیک رو نوشتم
۲.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.