پارت۲
پارت۲
من به اتاق گربه رفتم دیدم داره جلوی دوربینو
با کاغذ میچسباند
گفتم هوووو
سری مثل بقه گربهای نشت گفتم خخخ دیدم دیگه مثل بقه گربهای نشین
لب دخندبزد وخوابید
از پنجره پرتش کردم بیرون
بعد از ۳سال برادرم همان گربرا آورده بود
گفتم سری ببرش بیرون گفت نه وگریه افتاد
چکی زدم به سورتش گفتم ببرش بیرون گفت نه گربرو گرفتم
وبه دو ترین جای جهان بردمش دیگر نیامد..........
من به اتاق گربه رفتم دیدم داره جلوی دوربینو
با کاغذ میچسباند
گفتم هوووو
سری مثل بقه گربهای نشت گفتم خخخ دیدم دیگه مثل بقه گربهای نشین
لب دخندبزد وخوابید
از پنجره پرتش کردم بیرون
بعد از ۳سال برادرم همان گربرا آورده بود
گفتم سری ببرش بیرون گفت نه وگریه افتاد
چکی زدم به سورتش گفتم ببرش بیرون گفت نه گربرو گرفتم
وبه دو ترین جای جهان بردمش دیگر نیامد..........
۷۸۷
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.