فیک کوک ( جدایی ناپذیر) پارت ۴۱
از زبان ا/ت
رفتیم برای صبحانه به یه رستوران شیک و پیک انگار میزه صبحانه رو قبل اومدن ما آماده کردن گفتم : اینا میدونستن قراره ما بیایم ؟
جونگ کوک گفت. : آره بهم یه چشمک زد و صندلیم رو داد عقب نشستم
شروع به خوردن کردیم که گوشی جونگ کوک زنگ زد از جیبش درآورد و گفت لیناست
جواب داد بعده چند دقیقه که قطع کرد گفت : ا/ت زود باید بریم شرکت
گفتم : چرا چیزی شده
گفت : نه...ولی مثل اینکه پسره رییس یکی از شرکت هایی که باهامون قرداد بستن اومده شرکت و میخواد منو ببینه
گفتم : آها...پس بریم دیگه
بلند شدم اونم بلند شد از خدمه تشکر کردم و رفتیم شرکت
همین که رفتیم تو دیدیم تهیونگ با یه پسر درحاله بحث جونگ کوک رفت کنارشون منم پشتش رفتم
جونگ کوک گفت : مشکل چیه ؟
پسره برگشت و گفت : سلام...شما باید آقای جئون جونگ کوک باشین
جونگ کوک گفت : بله و شما ؟
پسره دستش رو سمته کوک دراز کرد و گفت : منم کیم سوک جینم پسره رییس شرکت@...خوشبختم
رفتیم برای صبحانه به یه رستوران شیک و پیک انگار میزه صبحانه رو قبل اومدن ما آماده کردن گفتم : اینا میدونستن قراره ما بیایم ؟
جونگ کوک گفت. : آره بهم یه چشمک زد و صندلیم رو داد عقب نشستم
شروع به خوردن کردیم که گوشی جونگ کوک زنگ زد از جیبش درآورد و گفت لیناست
جواب داد بعده چند دقیقه که قطع کرد گفت : ا/ت زود باید بریم شرکت
گفتم : چرا چیزی شده
گفت : نه...ولی مثل اینکه پسره رییس یکی از شرکت هایی که باهامون قرداد بستن اومده شرکت و میخواد منو ببینه
گفتم : آها...پس بریم دیگه
بلند شدم اونم بلند شد از خدمه تشکر کردم و رفتیم شرکت
همین که رفتیم تو دیدیم تهیونگ با یه پسر درحاله بحث جونگ کوک رفت کنارشون منم پشتش رفتم
جونگ کوک گفت : مشکل چیه ؟
پسره برگشت و گفت : سلام...شما باید آقای جئون جونگ کوک باشین
جونگ کوک گفت : بله و شما ؟
پسره دستش رو سمته کوک دراز کرد و گفت : منم کیم سوک جینم پسره رییس شرکت@...خوشبختم
۱۶۳.۱k
۱۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.