پارت8
#پارت8
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
-خانم جانگ...
-خانم مین میتونین منو ا/ت صدا کنین.
-باشه.
ا/ت.. پرونده ها تو اتاقه رییسن...
فک کنم بهت گفته که...
-بله میدونم.. خودم باید ببرم و بیارم..
رفتم سمت اتاقشو در زدم...
با شنیدن بیا تو فورا رفتم داخل اتاق و بدون اینکه سرمو بالا بیارم بسمت میزی که وسط اتاق قرار داشت رفتم..
پرونده سبز رنگی که روش بودو برداشتم و خواستم خارج بشم که گفت:
کجا!
- از اجازه بدین میرم پرونده رو برسی کنم
_بنظرت من پول اضافه گیر اوردم یا دلم واست سوخته مه همچین کاریرو بهت پیشنهاد کردم!
خیلی جدی نگاش کردم و گفتم:
منظورتون نمیفهمم...
پرونده هایی که باید برسی بشه تو اون کمده (با چشم اشاره میکنه)
پرونده ای دستم بودو بالا گرفتم و گفتم:
پس این چیه؟!
-اون برسی شده.
پرونده ای که دستم بودو پرت کردم رو میز و به سمت کمد رفتم...
با باز کردن درش چشمام چهار تا شدددد...
-دق..دقیقا کدوم ازینا باید برسی بشه؟
خیلی خونسرد پاسخ داد:
همش
واییی جانگ ا/ت خودت قبر خودتو کندی
از شدت عصبانیت چشمامو رو هم فشردم و گفتم:
این پرونده ها برای کِیِ؟(ینی باید کی تموم شه)
انگشتاشو تو هم قفل کرد رو میز قرار داد
-همش مال امروزه
تا هر موقع که طول کشید باید شرکت بمونی.
شت دیگه بهتر از این نمیشه
-اما...
-مشکلی وجود داره؟؟
از سر ناچاری سرمو انداختم پایین و گفتم:
خیر مشکلی نیست...
متاسفانه خیلی زود خسته شدم😂😂
فک نمیکردم واقعا...
و خب تصمیم گرفتم شرط بزارم
فعلا از کم شروع میکنم
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
💜💜💜
مگه عاشق شدن دلیل میخواد؟
-خانم جانگ...
-خانم مین میتونین منو ا/ت صدا کنین.
-باشه.
ا/ت.. پرونده ها تو اتاقه رییسن...
فک کنم بهت گفته که...
-بله میدونم.. خودم باید ببرم و بیارم..
رفتم سمت اتاقشو در زدم...
با شنیدن بیا تو فورا رفتم داخل اتاق و بدون اینکه سرمو بالا بیارم بسمت میزی که وسط اتاق قرار داشت رفتم..
پرونده سبز رنگی که روش بودو برداشتم و خواستم خارج بشم که گفت:
کجا!
- از اجازه بدین میرم پرونده رو برسی کنم
_بنظرت من پول اضافه گیر اوردم یا دلم واست سوخته مه همچین کاریرو بهت پیشنهاد کردم!
خیلی جدی نگاش کردم و گفتم:
منظورتون نمیفهمم...
پرونده هایی که باید برسی بشه تو اون کمده (با چشم اشاره میکنه)
پرونده ای دستم بودو بالا گرفتم و گفتم:
پس این چیه؟!
-اون برسی شده.
پرونده ای که دستم بودو پرت کردم رو میز و به سمت کمد رفتم...
با باز کردن درش چشمام چهار تا شدددد...
-دق..دقیقا کدوم ازینا باید برسی بشه؟
خیلی خونسرد پاسخ داد:
همش
واییی جانگ ا/ت خودت قبر خودتو کندی
از شدت عصبانیت چشمامو رو هم فشردم و گفتم:
این پرونده ها برای کِیِ؟(ینی باید کی تموم شه)
انگشتاشو تو هم قفل کرد رو میز قرار داد
-همش مال امروزه
تا هر موقع که طول کشید باید شرکت بمونی.
شت دیگه بهتر از این نمیشه
-اما...
-مشکلی وجود داره؟؟
از سر ناچاری سرمو انداختم پایین و گفتم:
خیر مشکلی نیست...
متاسفانه خیلی زود خسته شدم😂😂
فک نمیکردم واقعا...
و خب تصمیم گرفتم شرط بزارم
فعلا از کم شروع میکنم
۱۰ لایک
۱۰ کامنت
💜💜💜
۹.۳k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.